دانلود کتاب کاخ تنهایی اثر ثریا اسفندیاری بختیاری ترجمه امیر هوشنگ کاوسی

 

 هنگامی که این کتاب را که متن اصلی اش به زبان فرانسه نوشته شده است، می خواندم، نشر شیوا و سبک ویژه آن را شایان توجه دیدم به گفته خانم ثریا - آقای لویی والانتن در نوشتن این خاطرات با ایشان همکاری داشته است، و نگارنده در میان نویسندگان روز مطبوعات فرانسه، سبک نگارش کسانی مثل ژان گو یا لویی والانتن و چند نفر دیگر را دوست دارم. چرا که نشر آنها در عین حال ساده و نیز پیچیده بودن عاری از طنز و گاه خالی از احساس نیست.
کتاب «کاخ تنهایی را نباید با آن مجموعه «خاطرات» که سالیان دورتری پیش، خانم ثریا نگاشت و قصدش آن بود که در روزنامه ها و هفته نامه ها به چاپ رسد یکی دانست آن نوشته» امتیاز چاپ جهانی اش متعلق به آژانس مطبوعاتی اوپراموندی» بود و در سال ١٩٦٣ (١٣٤٢ خورشیدی)، که محمدرضاشاه در اوج قدرتش بود، در مطبوعات جهان به چاپ رسید؛ و حدود دوازده سال پیش به فارسی نیز ترجمه شد و به چاپ رسیده است.
کاخ تنهایی در آوریل ۱۹۹۱ فروردین – اردیبهشت ۱۳۷۰) توسط انتشارات ميشل لافون در پاریس انتشار یافت و اصل به زبان فرانسه نوشته
شده است.
اهمیت این کتاب تنها به خاطر سبک نگارش «خاطرات بودنش» نیست، بلکه بیان آن دارای یک رنگ سوررال» می باشد ــ به عبارت بهتر خاطره در درون یک خاطره بیان میشود و به همین جهت افعال در پاراگراف ها در زمان «گذشته» یا زمان «حال» وجوه تصریفی فعل به کار می رود که ما نیز سعی داشته ایم عین آن را به فارسی برگردانیم. در آن «خاطرات» که پیشتر به چاپ رسید نویسنده، یعنی همسر جدا شده از شاه به گونه ای نسبی ملاحظاتی را در طرح بعضی مسائل به کار برد، که در کاخ تنهایی» با توجه بیشتری به واقعیت ها، آن را بیان میدارد؛ از آن جمله کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و دست C.I.A در آن است که با وجود این که همه جزئیات آن رویداد را می دانیم، خواندنش از قلم ملکه آن زمان جالب است ،همچنین اشاره به ضعف محمدرضاشاه خودستایی و خویش والاتر از دیگران شمردن اوست، و نیز دسیسه های درباری و نفوذ مادر و خواهران محمدرضا در او ... از سوی دیگر، تاثیری که از متن کتاب می تراود و بسیار انسانی جلوه میکند، آن است که دختر نوجوانی را مردی به نکاح خود می آورد و سپس نازایی زن جوان را صرفاً برای ادامه یک سلطنت لرزان و لغزان که حتی خود آن مرد به ادامه آن چندان امیدوار نیست در سنین جوانی رها میسازد و بعد یک سرنوشت ناشی از موقعیت ،پیشین زن را به دلچه ویتای پاینخت ایتالیا پرتاب میکند ... توضیح بیشتری را درباره ترجمه فارسی این کتاب ضرور نمیبینم تنها می افزایم، که سعی داشته ام در برگرداندن متن اصلی آن به فارسی، نهایت وفاداری را در شکل نگارش و محتوای احساسی آن به کار گیرم، چرا که، «کاخ تنهایی» میتواند به نوبه خود برگی باشد از آنچه که هفت سال، از سی و هفت سال تاریخ سلطنت پهلوی دوم را در خود جای میدهد، سلطنتی که ثمر آن برای این ملت جز مصیبت نبود.

 

برای خرید کتاب کاخ تنهایی نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید . وبرای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

 

 

 

 

 

دانلود کتاب کاخ تنهایی

 

ناگهان با آنها روبرو شود - آنها یکدیگر را دوست داشتند. در تمام مدت زندگی مادرم پدرم را دوست داشت.
وقتی مادرم به ایران وارد شد دانست يك افسر
قراق به نام رضا پهلوی - پدر شوهر آينده ام ـ به كمك انگلیسیان سلسله قاجار را سرنگون ساخته و خود را شاه خوانده و به منظور استحکام قدرت و ايجاد يك حکومت مرکزی ،مقتدر دست به قتل عام ایلات و عشایر در ایالات ،فارس گیلان و بلوچستان زده و بی جهت سعی کرده بختیاری ها را هم که در کوهستانهای گذر نا پذیرشان موضع گرفته بودند سرکوب سازد بختیاری هایی که صاحب بخش اعظم سرزمینهای نفت خیز بودند و به هر بهایی که میشد باید نابود گردند....
پدرم هیچ گونه دخالت در طغیان نداشت. او رسیدگی به مادرم را به دخالت در سیاست ترجیح میداد. هر دو به «قبوه رخ»، روستایی که در قلب مقاومت بختیاری ها قرار داشت و پدرم آن را به ارث برده بود، پناهنده
شدند.
آن سال ها اوقاتی بود برای ،مادرم زن جوان تازه شوهر کرده پر از وحشت و حالا با رؤیاهای گلی رنگی که او در قلبش داشت خود را در میان جنگی میدید که نفرت و مصیبت های جنگ روسیه را به یاد او می آورد. پس از آن بود که او دیگر نتوانست در ایران بمساند

درد دوری از وطن رنجش میداد و بی صبرانه در انتظار روزی بود که همراه با پدرم به اروپا بازگردد.
.
در ششمین سالگرد زناشوییشان در یک ۲۲ ژوئن یکم تیر ماه) در بیمارستان میسیونرهای دینی اصفهان مادرم مرا به دنیا آورد مدتی پس از آن که ما میسیون را ترک کردیم او به پدرم گفت:
--
خلیل به گمانم بهتر باشد که من با ثریا به برلین برگردم. اینجا نمیتوانم وسایل بهداشت لازم را برای این طفل فراهم کنم میترسم او به بیماری های پوستی که در اینجا فراوان است مبتلا شود. پدرم پاسخ
یا چشم داد
-
در حال حاضر متأسفانه من نمی توانم از اینجا دور شوم. اما تو میتوانی با ثریا حرکت کنی. به محض اینکه توانستم به شما خواهم پیوست.
هشت ماه بعد از تولد من مادرم و من اصفهان را ترک کردیم و در انزلی سوار کشتی که دریای خزر را می پیمود شدیم و بعد روسیه را با ترن عبور کردیم. تا برلین برلین مادرم... شهر رؤیاهایش!
شش ماه نزد پدر و مادر بزرگم ماندم چندی بعد پدرم هم به آلمان آمد زمان ترک ایران برای او به موقع فرا میرسید. زیرا که رضاشاه قراردادی تازه با «کمپانی نفت انگلیس و «ایران» امضا کرده بود.

قراردادی که طبق ،آن رضاشاه می بایست کنترل تمام سرزمین های نفت خیز را به عهده می گرفت و سهم بختیاری ها را هم به مبلغی ناچیز می خرید. یکی از عمو
هایم که در آن زمان وزیر جنگ بود با عصیان گفت: اعلیحضرت اين يك مصادره واقعی اموال است و
مورد قبول بختیاری ها نیست....
رضاشاه که دوست نداشت روی حرفش حرفی زده شود، او را توسط گارد خود توقیف کرد و سپس توفان خشمش متوجه ایل بختیاری گردید. تمام عموهایم به زندان افتادند وزیر جنگ در زندان کشته شد ۱۵ برادر بزرگ پدرم به مرگ محکوم و اعدام گردید مأموران رضاشاه وارد سلولهای ،زندان آنجا که عموهای هنوز

زنده مانده ام محبوس بودند شده به آنها گفتند: اعلیحضرت بر خلاف میلشان مجبور به دادن يك
-
سر مشق به شما شدند این یک قرارداد واگذاری حقوق است. آیا شما حاضر به امضای آن هستید؟
عموهایم با هم گفتند عاقلانه تر است اطاعت کنیم. و مبلغی که از این بابت به دستشان رسید خیلی کمتر از مبلغی بود که پیشتر به آنها پرداخته میشد
در این اوقات در حاليكه يك دستم را پدرم و دست دیگر را مادرم میگرفتند تازه راه می افتادم و مواجه با زندگی ای می شدم که سر نوشتش میرفت به سویی هدایتم کند که میبایست روانه آن سو میشدم...