دانلود کتاب گور و گهواره اثر غلامحسین ساعدی

 

 از اتوبوس که پیاده شدیم پیرمرد گفت: رسیدیم. میدان بزرگ و چهار گوشی بود و هر گوشه میدان یک خیابان دراز عین دالان باریکی که اخرش به تاریکی می رسید.
پیرمرد جلو و من عقب از خیابان روبرویی رد شدیم و رسیدیم به یک جای باز و به یک پل سیمانی دراز که پای پل چرخدستی های زیادی چیده بودند و مرد خپله ای فانوس به دست دور چرخ ها قدم می زد و کشیک می داد.
از پل که رد شدیم پیرمرد شروع کرد به ور زدن و چرت و پرت گفتن عین ادمی که نخواد بترسه و تو کوچه پس کوچه های تاریک.تنهایی با خودش حرف بزنه. و من شستم خبر دار شد که تازه اول راهه. این جوری هم شد.
از خیابان تاریکی رد شدیم و پیچیدیم به یک خیابان دیگر که چند چراغ کم سو روشن بود و بعد خیابان سومی که اصلا چشم چشم را نمی دید و همه جا را کنده بودند. و پیرمرد همچو چالاک از کنار گودال ها می پرید که انگار چشمش از من جوان بهتر می دید. و باز یک کوچه شلوغ پلوغ دیگر که بو گند دباغ خونه می امد و صدای بریده و خشکی که من خیال می کردم استخوان ریز می کنند. وسط های کوچه بود که پیرمرد برگشت و از من پرسید خسته شدی بابا؟ دیگه چیزی نمونده.

خسته شده بودم اما هیچ چی نگفتم. دوباره پیچیدیم چندبار دیگرم پیچیدیم و رسیدیم به یک دره سرازیر شدیم.
و پیرمرد هر وقت که پایش می سرید اهسته می گفت مواظب باش و من به خیالم که دارد به خودش می گوید که مواظب باشد.
از ته دره گنداب غلیظی رد می شد با مکافات از روی گنداب پریدیم و شروع کردیم به بالا رفتن.
و انوقت من قاچ ماه را دیدم که لرزان از نوک تپه ای بالا می امد.

انچه که مطالعه کردید از بخش نخست کتاب کور و گهوارده داستان اول ( سه داستان) به نام زنبورک خانه است صفحه 9 و 10

 

برای خرید کتاب گور و گهواره  نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

 

 

 

 

دانلود کتاب گور و گهواره