پشتیبانی از ساعت ۹ صبح الی ۱۰ شب :  ۰۹۱۲۵۳۴۳۶۴۴

کتاب داستان ایرانی

.....................................................................................................

کتاب اهل هوا به نوشته غلامحسین ساعدی است .این اثر به دست امیرکبیر به چاپ رسید و چاپ اولیه ی اثر در زمان دهه پنجاه می باشد. کتاب اهل هوا در دو قسمت مهم و اساسی به وجود آمده است. که قسمت اول برگرفته از یادداشتهای دور و اطراف ساحلنشینان جنوب ایران منطقه ای به اسم میناب و روستا و دهکدهایی در میان بندر لنگه و بوشهر و جزیره ی باب هرمز و قسمت دوم درمورد نوع بادهایی می باشد که اهل هوا با آن درگیر بودنه اند.اشخاص ساحل‌نشین‌ جنوب‌ ایران روح ها و جنها را به‌ شکل باد می دانند و اعتقاد دارند که‌ هر بادی‌ همرا خویش جنى‌ داشته که‌ با آن‌ به‌ داخل جسم‌ انسانها مى‌رود و آنها را تسخیر و جادو می کنند . این ها جن‌ بادهای‌ پر خطر و موذی‌ و هولناک را مضراتى اسم داده اند. به‌ اعتقاد اهالی هوا فرد تسخیر شده باد یا بادزده‌ اختیارات خویش را از دست داده و به‌ مریضی دیوباد یا همان دیوانگی و شیدایی دچار شده و به‌ طور ترکیبی در آمده است. اهل‌ هوا این‌ مریضان را هوایی و طوفانهای سوار شده بر مرکب‌ یا مریض را در زبان‌ سواحلى‌ په‌ په‌ و در عربى‌ هُبوب‌ نام داده اند. برای خرید کتاب اهل هوا به لینک موجود مراجعه نمایید.

کتاب نفرین یک جسد نوشته ی دل آرا دشت بهشت می باشد.داستان درباره ی دختری می باشد که به دلیل درآوردن خرج خویش داخل یک خانه شده تا همدم یک زن پیر باشد ولی میفهمد که آن خانه در شرایط طبیعی نیست.اگه قدرت این را داشتم دست می انداختم بر گردن استاد و آنقدر فشار می دادم که خفه شود.ساعت سه بعد از ظهر به خاطر این مردک کچل مانده ام دانشگاه و خیس عرق شده ام.باقی کلاسها از هفته قبل تمام شده بود ولی این آقا خواهان این بود که نانش حلال باشد و به زور روانه ی بهشت شود.ترانه با آرنج به بازوانم کوبید .با بد اخلاقی نگاهش کردم و گفتم دستم را شکاندی چه مرگت است.ترانه دختری نوزده ساله با اندامی لاغر و همسن و سال خودم بود.چهره ای سفید با چشمان سبز و بزرگ و موهای فر خرمایی داشت.بسیار شیک پوش و خوش اندام و خوش آرایش بود.با آنکه قدش از من کمی بلندتر بود وبه طور تقریبی یک متر و هفتاد نیز می رسید باز هم در تمام روزها کفش های پاشنه بلند به پا می کرد و با این عمل قدش را از من بلندتر به نظر می رساند.برای دانلود کتاب به ادامه مراجعه نمایید و برای خرید کتاب نفرین یک جسد تماس بگیرید.

کتاب لیلای من به دست لیلا رضایی نوشته شده است.لیلا دختری با چهره ی بسیار زیبا از خانواده ای تهی دست است که مادر او به دلیل داشتن بیماری قلبی و به موجب کم توجهی های پدر لیلا و تقبل نکردن هزینه های عمل از دنیا می رود. با آمدن نامادری و سختی ها که نامادری واسه ی لیلا درست می نماید پدر لیلا دخترش را به شمال پیش پدربزرگش می فرستد. لیلا در آن مکان با پسری از یک خانواده ثروتمند و اصیل به اسم یاشار آشنا شده که این پسر ناراحتی روانی و ناتوانی جنسی دارد.لیلا عزیزم بیا اینجا دخترم می خواهم موهایت را شانه کنم. لیلا روبروی در ورودی لحظاتی بر صورت اندوهگین و رنجور مادرش نگاه می کند و لبخندی مصنوعی بر لب می نشاند .او به طرف در می رود و در روبروی در می نشیند و می گوید نمی خواهم زحمتی برای شما شود.مادر لبخندی زده و می گوید برگرد دخترم این قدر برای من لفظ قلم صحبت نکن.پشتش را به مادر کرد و گفت معذرت می خواهم پشتم به شماست. برای دانلود کتاب به ادامه مراجعه نمایید و برای خرید کتاب لیلای من تماس بگیرید.

کتاب پدر آن دیگری نوشته ی پرینوش صنیعی می باشد.قصه درمورد زندگی پسری به اسم شهاب می باشد که در روز جشن به دنیا آمدن بیست سالگیش کودکی خود را به یاد می آورد.شهاب با ناراحتی می گوید که از دوران بچگی او را خنگ صدا می زدند. خانمی که در کودکی وظیفه مراقبت کردن از شهاب را در نبودن مادر به دست گرفته بود به زبانی غیر از زبان مادری وی حرف می زد و شهاب گیج شده بود که به چه زبانی سخن گوید و برای آنکه به نتیجه ای نرسیده بود زبان باز ننموده بود. پسرعمویش خسرو نخستین شخصی بوده که اسم خنگ را به او نسبت داده است. دختر عمویش فرشته این صفت را تایید نموده و از پس از آن نام خنگ روی شهاب به جای مانده است.در اول شهاب باور نداشته که صفت خنگ به او داده اند چیز بدی می باشد و حتی فکر می نموده که خنگی صفت بسیار خوبی است و موجب محبوبیت انسان می شود. آن اندازه درباره ی خنگی شهاب سخن گفتند که شهاب اعتقاد پیدا نمود خنگ است.شهاب از کودکی خود علاقه مند درختی در منزلشان بوده. این درخت در فصل بهار که آنها از سفر جنوب باز می گشتند شکوفه می داد. او در این باور بود که درخت به سبب آمدن آنها گل می دهد. برای خرید کتاب پدر آن دیگری به لینک موجود مراجعه نمایید.