دانلود دیوان کامل خواجوی کرمانی تصحیح سعید قانعی با مقدمه حسن انوری

 

 

 احمد سهیلی خوانساری در مقدمه دیوان خواجو به برخی از آنها اشاره کرده است. نکته گفتنی در اینجا آن است که مشرب فکری و به اصطلاح امروز جهان بینی خواجو با سعدی یکی نبوده. خواجو سخن را از سعدی میگیرد و با آن سخن به بیان مشرب فکری و جهان بینی خود می پردازد و این مشرب فکری همان است که تکامل یافته آن را در حافظ میبینیم تأثیر خواجو در حافظ از امور

بدیهی تاریخ ادبیات است. تاریخ گرایی Historicism اگر» گفتن را در تاریخ گذشته ناروا دانسته است والا میگفتیم اگر» خواجو ،نبود حافظ بدینسان که هست نمی بود. خواجو فلزی است که در ساخته شدن آلیاژ گرانبهای حافظ سهمی درخور دارد بعد از حافظ تأثیر خواجو را در شاعران دیگر تا دورۀ بازگشت ادبی و عصر قاجاریه میتوان تعقیب کرد. خواجو نخستین پیرو نظامی در خمسه سرایی است طبیعی است که بپذیریم دیگر دنباله روان نظامی گوشه چشمی به نخستین دنباله رو او داشته باشند فراتر از خمسه ، سرائیها، آثار سخن خواجو را اینجا و آنجا در دیگر انواع ادبی میتوان سراغ گرفت با مقايسة ترجیع بند معروف هاتف

 

برای خرید دیوان کامل خواجوی کرمانی نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید . و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

 نپرداخته اند تنها مقاله ای به زبان فارسی که فهرست مقالات ایرج افشار مجلدات سه گانه) نشان میدهد مقالاتی است که ابراهیم برهان آزاد در حل چند معمای خواجو در مجله پیام نوین نوشته است (ج) ۳ ش ،۲، ۴، ۶، ۹، ۱۱ (۱۲) و اگر معمیات خواجو از مبتذلترین اشعار زبان فارسی ،نباشد بی تردید از مبتذلترین اشعار خواجو است و جای تأسف است که کسی به هنر شاعری و شعرهای خوب او توجهی نکرده البته باید همین جا مقاله ممتع مهدی برهانی را در حافظ شناسی ۴ و ۵ که آن هم به برکت انفاس قدسی حافظ : به قلم آمده استثنا کنیم. خواجو خود نیز به خود ستم کرده است چرا که دفتر اشعارش را از مهملات دوره جوانی و سروده های رکیکی که در هجو یا هزل گفته نپرداخته است. روزگار یک ستم دیگر نیز در حق او روا داشته و ماندری نفس بای ارض تموت اجل او را به شیراز کشانده، نتیجه آن که گورش حقیر و گمنام افتاده مسلماً اگر در زادگاهش مرده بود، اکنون مزاری شایسته داشت: سهیلی مصحح دیوانش از قول او گفته است: چرا ز مردم کرمان یکی که اهل و فاست به سر نمیگذرد هیچگه خیال منش مگر نه بلبل دستانسرای کرمانم چرا فسرده درین آشیان ویرانم خواجو از کثیر الشعرترین شاعران زبان فارسی است دیوان وی که در سال ۱۳۳۶ ش در تهران به همت احمد سهیلی خوانساری چاپ شده حاوی ۹۳۳ غزل، ۸۵ قصیده، ۱۷ ترکیب بند و ترجیع بند، ۴ مسمط، ۴۳۲ ،رباعی ۶۳ قطعه بزرگ و کوچک، ۲ مستزاد و ۸۷ معماست. مثنویهای او همای و ،همایون گل و ،نوروز ،روضة الانوار، کمال نامه گوهر نامه سام نامه است. چند اثر متفرقه نیز به نظم و نثر دارد. ۴- موضوع قصاید و مسمطات و ترکیبهای او در توحید، نعت رسول(ص)، منقبت علی (ع)، وصف طبیعت، شکایت از ابنای زمان ،وعظ، مفاخره فلسفه (یک قصیده در اثبات نفس ناطقه، رثاء و بیشتر از همه در مدح سلاطین و بزرگان عصر خویش است قرن هشتم قرن غزل بود، او را نیز باید شاعری غزلسرا به شمار آورد قصایدش اغلب از غزلیاتش ضعیف تر است. به خصوص استعمال کلمات و ترکیبات مهجور و نادر الاستعمال عربی برخی از قصاید او را از عذوبت و سلاست دور کرده است قصیده ای دارد با مطلع

 

 

 

 

 

 

دانلود دیوان کامل خواجوی کرمانی

 

 

 

مشابهت دارد. در این قصیده که مطلعش چنانکه ملاحظه ،شد عربی است و چندبیت عربی نیز دارد. کلمات و ترکیباتی چون مسلسل ذوايب مسلسل ،عدایر مهلل حواجب، طين لازب بسیار به کار برده است قافیههای ناخوش تراش نیز در شعر خواجو چون بلقیس جرجيس ادریس، مغناطیس، عیس به معنی شتر و.... و ردیف ناهنجاری چون «خرس و خروس خواننده را به این اندیشه میاندازد که خواجو را با همۀ ذوق شعری و قریحه ذاتی و مطالعات
ادبی، گاهی تفنن و تنوع جوئی وامی داشته است تا به ورطه ابتذال و انحطاط سقوط کند. ۵ اوج شاعری خواجو در غزل است در میان غزلهای او بسیاری غزل میتوان یافت که از انسجام، جزالت، سلاست، عذوبت و حسن تأثیر برخوردارند. بسیاری از آنها در سادگی معنی و لفظ، و روانی و سهولت اگر نه از آثار درجه اول از بهترین غزلهای زبان فارسی به شمار تواند رفت
اگرچه خواجو را سالک طریقت دانسته اند و پیر و مرشدش را شیخ امین الدین کازرونی گفته اند. و گفته اند که در سلوک به مقامات عالی رسیده و بیشتر راههای وصول به مقصود را

چیزی که تواند ارضا کننده او باشد و او را در رهیدن از خود یاری کند و رندبازاریش
نماید عشق است. پس جای شگفتی نیست که بخش مهمی از غزلیات او وقف عشق و وصف معشوق و تعالی و عظمت عشق و تحمل بلایا و خطرات در راه عشق و دیگر رموز و اسرار عاشقی است عشق را کار و بار زندگی میداند و میپرسد که زنده دلان اگر به کار عشق نپردازند به چه کاری باید بپردازند؟
اگر تو عشق نیازی به عمر خویش چه بازی که کار زنده دلان عشق بازی است نه بازی عشق در نظر او ملازم آزادگی است. آن که عاشقی پیشه میکند باید از خود بگذرد، چرا که نه هستی، بلکه شور و مستی هم در راه عشق حجاب است و آن را که در راه عشق جان می بازد
داند

همچنان که ذهنیت خواجو معطوف به عشق است شراب نیز خاطر او را به خود مشغول
می داشته است. اما پرسش بنیادی این است که شراب او چگونه شرابی است و خمریاتش را چگونه باید تأویل کرد. در آثار باقی مانده از شعر کهن فارسی قصیده رودکی با سر آغاز «مادر می را بکرد باید قربان نخستین خمریه به شمار میرود در شعر فارسی پیش از رودکی، خمریه ای سراغ نداریم اما در شعر عربی وصف شراب سابقه ای طولانی دارد. مثلاً در معلقه طرفة بن العبد، معلقة عمرو بن كلثوم و معلقة عنترة بن شداد :نگ: معلقات، متن و ترجمه از عبدالمحمد آیتی، صص ۳۵، ۸۹، ۱۱۵) و.. و پیش از آن در ادب یونان باستان در دوران اسلامی با وجود منع ،شریعت باده خواری در دربار پادشاهان و حتی خلفای بنی امیه و بنی عباس اغلب معمول بوده است و طبعاً شاعران مداح بنا به طبع خود یا برای خوش آیند ممدوح به وصف باده می پرداخته اند. اما از آن هنگام که شاعری (و نمی دانیم کی و در کجا) به این کشف عظیم نائل میآید که میتوان شراب و باده و می و خمر و هر کلمه دیگر را که مفهوم آن مایع گلرنگ تلخ تیز خوشگوار سبک را بدهد به طور رمزآمیز و سمبولیک به کار برد دری تازه از باغ خیال به عالم شعر گشوده میشود و بهانه تکفیر شاعران از دست ارباب تعصب و ریا و سالوس و احتساب باز گرفته میشود شاعرانی چون خواجو و حافظ به وصف باده ای می پردازند که تحقیق در کیفیت آن چه با پژوهندگان را در عقبات گرفتار می سازد و
در بیراهه ها به گمراهی میکشاند شراب را در این اشعار خواجو به چه باید تأویل کرد؟

کسانی برای پاکان و پارسایان هوشیار دل و بیدار مغزگران میآمده است. اعتراض و خشم و خروش آنان چگونه بیان میشده است نمیدانیم اما میتوانیم حدس بزنیم اندیشه هایی از این
نوع که در بیت زیر اوحد کرمانی هست (نزهة المجالس، ص ۱۱۹) در سر می داشته اند: تو آمده ای که کافری را بکشی غازی چو تویی رواست کافر بودن این نوع تفکر در فرهنگ اسلامی - ایرانی به وسیلۀ کسانی چون خیام، سنائی، عطار، سلمان خواجو و سرانجام حافظ تکامل یافت و واژۀ «رندی برای این شیوه تفکر و جهان بینی و رفتارهای حاصل از آن تفکر به کار گرفته شد و در قرن حاضر از طریق ترجمه آثار حافظ به صورت Rendhoud وارد دنیای انگلیسی زبان شد رندی چیست و رندان کیانند؟ هوشیاران پاکدلی که سر تسلیم در آستان آداب و رسوم و سنن کلیشه ای زندگی که رنگ ابتذال به خود گرفته است فرود نمی آورند ،فداکارند ،بلاکشند، مصلحت اندیش نیستند و در عین حال در تحصیل فضایل از دل و جان میکوشند با ریا کاری و زهد ریاکارانه در می افتند. جوهر زندگی را در عشق می.جویند خوشباش و طربناک و سرمستند، با این همه خودبین نیستند از خود نیز انتقاد میکنند و به علت آن که در جامعه واژه ها از معنای خود تهی شده اند ترک نام میگویند و نیک نامی را در بدنامی میجویند و به داوری مردم در حق خود اعتنائی نمی ورزند میخوارهاند یا تظاهر به میخواری را وسیله ای برای مبارزه با زاهد فریبکار مسند نشین میدانند و به همان علت که گفتیم یعنی تهی شدن واژه ها از معنای خود، اغلب واژه هایی را که در اجتماع معنی منفی دارند با بار معنایی ،مثبت به کار میگیرند تا نعل وارونه زده و به جامعه افتاده در غرقاب ابتذال و انحطاط و سردمداران آن دهن کجی کرده باشند؛ چنانکه در این اشعار سنائی

۱۰ یکی از جهات بررسی شعر ،خواجو مطالعۀ تصاویر شعری وی است. دیوان خواجو از جهت تصویرشناسی یکی از غنی ترین و متنوع ترین دواوین شعر فارسی است. البته باید بیفزایم که در این بیان ما تصویر را در معنای کلی آن در نظر داریم یعنی هر نوع کاربرد زبانی که از هنجار عادی فراتر رود و اعتلا و درخشندگی یابد و در ذهن خواننده حرکتی ایجاد کند یا عاطفه ای برانگیزد یا در برابر سؤال قرار دهد یا حیرت زده اش نماید. از این رو علاوه بر تشبیه و استعاره و مجاز و کنایه استعمال بسیاری از آرایه های بدیعی منجر به ایجاد تصویر شده است. در معنای متداول تصویر باید گفت که خواجو مثل استادش سعدی از تصویرهای عام و شایع که ناظر به تداعیهای مأنوس ذهن خوانندگان است استفاده میکند: قد سرو، لب لعل، عقيق ،لب چشم مست ،سروسهی قندیل ،مه، شمع ،ماه شمع مهر، چراغ زهره کمند زلف، لعل ،آبدار خال هندو نرگس مخمور، کمان ابرو، سنبل ،زلف، تصاویری است که کم وبیش در دیوان هر شاعری نظایرش را میتوان یافت و در دیوان خواجو نیز فراوان است. اما تصویرهای حاصل از کاربرد آرایه های بدیعی و در هم بافتن چند آرایه درهم که بعضاً به تزاحم تصویر هم کشیده میشود - چیزی است که از ویژگیهای شعر خواجوست ولی در این راه نیز آن قدر افراط نمیکند که شعر او را پیچیده و مغلق سازد. البته تنوع و انبوهی تصویر در شعر - تنها دیوان خواجو مورد نظر نیست - امتیازی به شمار نمی آید آنچه مهم است آن است که شاعر در به کارگیری تصویر بتواند بیشترین معنی و طیف معنایی را به شعر بدهد و از این طریق بیشترین قدرت القائی را به زبان ببخشد. خواجو در این زمینه تا حدودی موفق است و آنچه به طرز خواجو معروف است و شکل تکامل یافتۀ آن را در حافظ می بینیم نتیجه همین توفیق است و امتیازی برای او در تکامل غزل حافظانه در تاریخ ادبیات فارسی به شمار می رود برای روشن شدن موضوع مثالی میآوریم تصویر حاصل از استعمال واژه های قربان» و «کیش در شعر هر سه ،شاعر سعدی خواجو و حافظ آمده است: