در پایان روزگار ساسانیان که ایران و بیزانس - دو دولت بزرگ آن در جهان - آخرین رمق خود را در جنگهای خونین بیفایده ی چندین صدساله ی خویش از دست داده بودند و تعدی و نفاق و پریشانی آنها را به ورطه ی سقوط می کشانید در ورای ریگزارهای خشک عربستان، در سرزمین حجاز که تقریبا فراموش عالمی بود نیروی تازه ای پدید آمد که به زودی بالید و برکشید و دیری نیامد که طومار قدرتهای بزرگ جهان را در هم نوشت. این نیروی تازه، اسلام بود - دین محمد ص - که در مکه پدید آمد و به اندک زمان سرنوشت جهان را دگرگون کرد.
مکه مقارن پیدایش اسلام تقریبا زیارتگاه همه ی اعراب بود و سرزمینی ایمن و مقدس محسوب می شد. آنجا هیچ کس مورد تعرض و تجاوز نمی شد و هیچ حیوانی عرضه ی قتل و آزار نمی گشت. سالی چهارماه - در ماههای حرام - از تمام نواحی و نقاط جزیره ، اعراب به مکه می آمدند و مراسم و آداب عبادت و طواف خویش را بجا می آوردند.
مکه شهری کوچک بود در سرزمین حجاز عربستان که در انتهای دره یی دراز بین کوه ها واقع بود: کوه ابوقبیس در جنوب شرقی و کوه قعیقعان در غرب. قسمت کهنه ی شهر در ته این دره بود که وادی و بطن مکه خوانده می شد و مرکز آن بطحا نام داشت. خانه های این قسمت به کعبه - معبد قدیم - نزدیک بود و در عرصه یی که بین کعبه و این خانه ها قرار داشت مجلس یا نادی قوم بود - دار الندوه ، که روسای خانواده ها و کسانی که سنشان از چهل کمتر نبود در آنجا گرد می آمدند و در باب کارهای عام تبادل نظر می کردند. خانه های واقع در نشیب تپه ها و دامنه ی کوه ها غالبا محقر بود و تعلق به خانواده های کم مایه داشت. گرمای خفه کننده یا رمضاء مکه با قلت آب ، بادسموم ، کثرت پشه هوای شهر را مخصوصا برای کسانی که کم مایه نیز بودند، تحمل ناپذیر می کرد. ندرت باران البته غالبا سبب خشکیهای مستمر متوالی بود و در دنبال آنها قحطی. اما وضع بنای شهر چنان بود که رگبارهای معمول مناطق حاره، هر وقت که رخ می داد، آن را دستخوش سیل می کرد.
بخشی از فصل آغازین کتاب
برای خرید کتاب بامداد اسلام کلیک کن