معرفی کتاب اگر این نیز انسان است اثر پریمو لِوی


پریمو لوی، شیمیدان و نویسنده ایتالیایی در کتاب اگر این نیز انسان است، سرگذشت خود را در دوران اسارت در اردوگاه کار اجباری آشویتس می نویسد جایی که انسان با قرار گرفتن در آن باید هر روز بجنگد، نه برای سرنوشت و کسب جایگاهی بهتر یا موفقیت هایی روزافزون، بلکه باید برای اندکی بیشتر زنده ماندن بجنگد، چرا که در این مکان، به شخصی که شب در کنارش میخوابد نیز نمی تواند اعتماد کند و زنده ماندن در چنین شرایطی چندان آسان نیست.
نویسنده، آشویتس را برخلاف کتاب های دیگر با موضوع این پایگاه که اوضاع خشونت بار و وحشی گری نازی ها را به تصویر می کشند، از دید دیگری معرفی می کند. او این اردوگاه را جایی می بیند که انسانها را تبدیل به نوعی ماشین فرمانبر می کند که خوی حیوانی دارند و زندانیان در این اردوگاه، به گونه ای عوض می شوند که انسانیت از وجود آن ها استخراج می شود، طوری که بجای آنکه زندانیان، نسبت به نازی ها دشمنی ورزند، اکنون کار آن ها را نیز سبک تر می کنند و خود به جان یکدیگر می افتند.
پریمو لوی در سن ۲۴ سالگی، با پیوستن به جنبش ضد فاشیستی عدالت و آزادی، عضو گروهی کم تجربه می شود که در عین حال که بی امکانات، بدون اسلحه و یا پول بودند، حتی رابطی هم نداشتند و پیوستن به چنین گروهی تنها به دستگیری او می انجامد.

لوی پس از دستگیری به بازداشتگاهی برده می شود و با اندکی گذشت زمان، و با افزایش تعداد زندانیان، یهودیان به اردوگاه آشویتس منتقل می شوند. لوی، ابتدا با دیدن چنین شرایطی به سختی آن را تحمل می کند و امید خود را از دست می دهد ولی اندکی نمی گذرد و با تحمل شرایط سخت و نشان دادن مقاومتی بی بدیل از خود، از چنگال این مهلکه رهایی می یابد

 


نویسنده در کتابش، به شرح و تعدیل انسانی که در حال تنزل درجه به درجه از مقام شریف انسانیت به خوی بیرحم و ضعیف و دون و فرومایه حیوانی است، می پردازد و به روشنی صحنه های سقوط یک انسان را به تصویر می کشد.
بریده ای از اگر این نیز انسان است:
ما نباید به حیوان بدل شویم، درست از آن رو که لاگر ماشینی است هیولاوار برای تنزل دادن ما به مرتبه حیوانات. حتی این‌جا هم امکان زنده‌ماندن هست و بنابراین آدمی باید بخواهد که بماند، بماند تا موعد گواهی‌دادن، تا لحظه‌ی بازگویی داستان. برای زنده‌ماندن، باید خود را واداریم که دست‌کم چارچوب و داربست بنای تمدن را حفظ کنیم. ما بردگانیم، محروم از تمام حقوق ممکن، برهنه در برابر هر اهانت، محکوم به مرگی مسلم. اما هنوز یک چیز داریم و باید با تمام قوا آن یک چیز را حفظ کنیم، چرا که آخرین دارایی ماست: مقاومت در برابر وادادگی. پس باید حتما، حتی اگر شده بدون صابون و در آن آب کثیف، صورتمان را بشوییم و آن را با ژاکتمان خشک کنیم. باید کفش‌هایمان را واکس بزنیم، نه از این رو که قواعد اردوگاه ایجاب می‌کند، بلکه صرفا به‌سبب بزرگی و برازندگی. باید شق و رق راه برویم نه پاکِشان، نه برای ادای احترام به نظم پروسی، که برای زنده‌ماندن، یا به عبارت بهتر برای آغاز نکردن مرگ.