کتاب سرخ سفید
 نوشته مهدی یزدانی خرم
قبل از این کتاب خون خورده را از این نویسنده خواندم. در نظرهایش خوانده بودم که نباید از سرخ سفید انتظار خون خورده را داشته باشم. حس می کنم که باید نویسنده پیش از این نویسنده داستان های کوتاه باشد، داستان های کوتاه زیادی را در سرخ سفید می خوانیم که فقز این سبک را در کتاب قهوه تلخ نویسنده از روزبه معین دیده بودم. گنجاندن داستان های کوتاه در یک پیرنگ منسجم کار اسانی نیست اما انگار که نویسنده نوی ایرانی از پس این کار خوب برآمده. سرخ سفید داستان کیوکوشین کای شاعریست که برای کمربند مشکی می جنگد. سنسی به او گفته که باید 10 نفر را شکست دهد تا بتواتد کمربند مشکی را ببندد. خودش می گوید که به این راحتی ها هم نیست. داستان های کوتاه همین داستان هاییست که این 10 نفر را به کیوکوشین کای ما متصل می کند. داستان ها عاشقانه دارد، جنایی دارد، تیر و تفنگ دارد پس شاید به درستی نتوان ژانر این کتاب را مشخص کرد. این کتاب شاید برای کسانی که به دنبال هیجان هستند مناسب نباشد.

 

این کتاب به درد آن هایی می خورد که روی مبل لم داده اند و می خواهند ار صفحه صفحه مطالعه اشان لذت ببرند. داستان ها اما یک نقطه عطف دارند دی ماه 1358، زمان انقلاب. شاید بشود این کتاب را سیاسی نامید در بحبوبحه انقلاب در بحبوبه مرگ و میرها، داستان کشیش یونانی ای را روایت می کند که می خواد شی ای مقدس را از ایران خارج کند. قصه فروشنده کتاب 'نقی' که عاشق بحث با دانشجوهاییست که سرشان درد می کتد برای بحث در مورد شریعتی و کافکا و مطهری. نقی طی یک اتفاق عاشق متخصص زنانی می شود که همه جا به جرم صد انقلاب بودن به دنبالش هستند. دو نقطه مشترک این کتاب با خون خورده، داستان جنازه هاست. جنازه استالین، رضا خان. نقطه مشترک دیگرش روح هاییست که از بالا به تماشای مسابقه می پردازند. روح شاعر ازادی خواه که در خون خورده هم بود. مهدی یزدانی خرم اما برعکس زهرا عبدی خواندن کار یکی مانده به اخرش باعث شد که دیگر تمایلی به کتاب های قبلیش نداشته یاشم. پس پیشنهاد می کنم که اول سرخ سفید را خوانده و سپس سراغ خون خورده روید. نخواهید که از خط پایان به آغاز بدوید مثل من!