معرفی کتاب سقوط اثر آلبر کامو:
کتاب سقوط، به قلم آلبر کامو، فیلسوف و نویسنده فرانسوی، یکی از نوشته های عمیق و جذاب و شاهکار نویسنده است. در طول جریان کتاب، در کافه ای هستیم و مردی برایمان داستان خود را تعریف می کند، داستانی که خود اعتقاد دارد پله پله سقوط او را بازگو می کند.
مردی به نام ژان باتیست کلمانس که در گذشته وکیلی مطرح و بلندپایه در پاریس بوده و جز افراد عاقل و فهیم پاریس به حساب می آمده.
او روزی به آمستردام می رود و شبی در حین قدم زنی، با صحنه ای مواجه می شود که در حین آن می تواند عملی انسانی انجام دهد و تا پایان عمر به این عمل افتخار کند و جزء اعمال مطلوب و اثرگذارش در زندگی از آن یاد کند، اما از کنار آن براحتی رد می شود و بی تفاوت کاری انجام نمی دهد.
او زنی را در کنار رودخانه ای می بیند که بسیار به پل نزدیک است و پس از آن که بی اهمیت از آن رد می شود صدای افتادن و سقوط چیزی در آب او را متوجه می کند که زن خود را به درون آب افکنده است. کلمانس معتقد است سقوط این زن و بی تفاوتی او نسبت به این موضوع، پیش زمینه سقوط خود شده است و او را رفته رفته از معصومیت خود دورتر می سازد.
او با برپایی دادگاهی علیه خود، خواننده را وادار به پرپایی این چنین دادگاهی می کند و او را ملزم می دارد که او نیز خود را تحت چنین محاکمه قرار دهد و به یادآوری اعمال خویش بپردازد و این تنها یکی از موضوعاتی است که خواننده در طول خواندن کتاب باید به آن بپردازد.خرید کتاب سقوط اینجا کلیک نمایید.
کامو با مختصر نویسی و در کنار آن مفاهیم عمیق و پرمغز و وزین و پرمایه خود در این اثر ارزشمندش، توانایی خود را در ایجاز و مختصر و مفید نویسی نشان می دهد و همچنین به روشنی زوایای درونی آدمی را به تصویر می کشد و فهم عمیق خود را از این زوایای پنهان در انسان، در اختیار خواننده کتابش قرار می دهد.
قطعاتی از سقوط:
ما بهندرت برای کسانی که از ما بهترند راز دل میگوییم. حتی از محضرشان میگریزیم. در مقابل، بیشتر اوقات اسرار خود را نزد کسانی اعتراف میکنیم که به ما شباهت دارند و در ضعفها و حقارتهایمان شریکند. بنابراین ما نمیخواهیم خودمان را اصلاح کنیم یا بهتر شویم: زیرا در این صورت ابتدا باید به حکم عجز و قصور خویش گردن نهیم.
ما فقط میخواهیم که بر حالمان رقت آورند و در راهی که میرویم تشویقمان کنند. خلاصه میخواهیم دیگر مقصر نباشیم و درعینحال برای تزکیهی نفسمان هم قدمی برنداریم.
گاه تشخیص کسی که دروغ میگوید از کسی که راست میگوید آسانتر است. حقیقت همچون روشنایی چشم را کور میکند. دروغ بر عکس همچون آفتابی که در حال برخاستن یا فروخفتن است به همه چیز جلوه میبخشد!