معرفی کتاب دکتر نو‌ن زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد اثر شهرام رحیمیان

کتاب دکتر نون‌ زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد توسط شهرام رحیمیان نوشته شده و در مورد نحوه زندگی یک فرد خیالی است که دکتر نون نام دارد این کتاب یک رمان سیاسی و اجتماعی است و میتواند عاشقانه هم باشد.قصه درباره فردی به نام محسن نون است که دکتر است و البته در حوزه حقوق هم فعالیت دارد و با دکتر مصدق فامیل است و رابطه نزدیک دارد و کمک زیادی به دکتر مصدق کرده که نخست وزیر شود و به همین دلیل همه به او علاقه دارند

.در ماجرای کودتا بیست و هشتم مرداد سال هزار و سیصد و سی و دو دکتر نون را دستگیر میکنند و وی را شکنجه میکنند اما دکتر نون به مصدق خیانت نمیکند و حاضر نمیشود که بر ضد مصدق صحبت کند و در ادامه رمان شاهد این قضیه هستیم که دکتر نون مجبور به انتخاب از بین یک ۲ راهی بزرگ است و ناگزیر است که تا آخر زندگیش با نتیجه این انتخاب کنار بیاید.

زمانیکه این کتاب را مطالعه میکنید سوالاتی در ذهنتان می آید برای مثال:(۱.که اگر در جای دکتر نون قرار داشتید چه کاری انجام میدادید؟.۲

.به زندگی ادامه دادن با یک عذاب وجدان دائمی چگونه است؟اگر به تاریخ معاصر علاقه داشته باشید این رمان برایتان جذاب است.نویسنده از شخصیت های دوست داشتنی در این کتاب استفاده کرده و به مطالب تاریخی تسلط کامل دارد و روش ویژه نوشتن این کتاب از نکات مثبت کتاب است.

حجم کتاب اندک است و سلیس نوشته شده است ولی برای افرادی خوب است که شیفته کتابهای تاریخی هستند و اگر به تاریخ علاقه ندارید احتمالا از این کتاب هم خوشتان نمی آید.پیش از خواندن این کتاب درباره واقعه بیست و هشتم مرداد مطالعه نمایید که از رمان لذت بیشتری ببرید.

این کتاب میتواند باعث شود که به مصدق علاقه پیدا کنید و رمانهایش را مطالعه نمایید.

 

قسمت هایی از متن کتاب.(متاسفانه زندگی مانند ساعت نیست که امکان این وجود داشته باشد که عقربه هایش را به عقب بکشیم و بعد هم خیلی راحت بگوییم از این زمان به بعد دوست دارم خوشحال یا ناراحت باشم دکتر نون هم ادامه داد درست میگی نه شکل ساعت نیستش اما این امکان وجود داره که زندگی رو بیشتر جاها از اول آغاز کرد.من تاکنون تو مغزم این بود که فقط قهرمانها میتونن احمق باشن ولی الان مبینم افرادی هم که خیانت میکنن تو احمق بودن هیچی از کسایی که قهرمان هستن کمتر ندارن.افسری که در شهربانی بود میگفت شما این حقو نداشتین که جنازه را از داخل سرد خانه بیمارستان خارج کنید و جرم بزرگی انجام دادین.و امید دارم که مجازاتشو بدونین.منم گفتم قربان کسیو که از سرد خانه خارج کردم غریبه که نبوده زن قانونیم بوده منم بردمش خونه.کسی که سال های متوالی کنارش بودم دوباره اوردمش کنار خودم.این کار که گناه نیستش؟افسر اداره هم ادامه داد اتفاقا جرم محسوب میشه همسر شما تا زمانیکه زنده بود همستون محسوب میشد ولی از زمانی که به رحمت خدا رفت دیگه همسرتون نیست.از این گذشته انسان متشخص خودت بگو که آدم عریان میشه و کنار همسرش که از دنیا رفته دراز میکشه و رابطه جنسی برقرار میکنه؟منم سوال کردم قربان مگه همسر من از دنیا رفته؟افسر عصبانی شد و سرشو حرکت داد و گفتش مثل اینکه قصد داری منو ناراحت کنی؟