پشتیبانی از ساعت ۹ صبح الی ۱۰ شب :  ۰۹۱۲۵۳۴۳۶۴۴

خاطره سقوط اندلس

موجود
600,000 تومان
برگشت به مجموعه: کتاب کم یاب

کتاب خاطره سقوط اندلس اثر احمد رائف ترجمه محمدرضا انصاری
توضیحات

کتاب خاطره سقوط اندلس اثر احمد رائف ترجمه محمدرضا انصاری

 

 

 

الدلس سرزمینی است که قلب من در آن آرام میگیرد و پیوسته در وجدان من حضور دارد و لحظه ای از یادم نمی رود. گاه شبح آن را در عالم رؤیا میبینم. دوست دارم هر سال به آنجا سفر کنم ولی از لحظه ملاقات میترسم قرطبه اشبیلیه طلیطله، برشلوله، غرناطه، جزیره خضراء، مرسیه، رنده ،مرقطه الشبوله شلب، مالقه، بلد الوليد و ....

مرواریدهای گرانبهایی از این گردنبند که در دریاهای سهمگین روزگار ناپدید شدند و صاحبش از غصه دیوانه شد. به دنبال آن، میراث خواران ایله آمدند و آنگاه این فاجعه بزرگ بصورت داستانی درآمد که آن را در شبهای سرد زمستان در کنار بخاری برای سرگرمی نقل می کردند. قرنها گذشت و سختی از نظرها ناپدید شده فاجعه اندلس در گذرگاه تاریک دورانها به خاطره ای مبهم تبدیل گردید؛ همه چیز دگرگون شد و فکر مردم به مصیبتهایی مشغول شد که در مقایسه با از دست دادن این گردن بند قیمتی به مراتب ناگوارتر و دردآورتر است.

من بارها مسافرت کرده ام و به گشت و گذار در کشورهای مختلف پرداخته ام. اما هرگاه که در سفرهایم به سواحل اندلس نزدیک میشوم توانایی فرود آمدن در این سرزمین را در خود نمی بینم؛ چرا که در قلبم هراس شدیدی است که نمیتواند مکانی را ببیند که پدران و نیاکان ما آن را فتح کرده و زنده ساختند ولی سرانجام با ذلت و خواری از آنجا بیرون رانده شدند. چه حیثیتها که در اندلس به باد رفت و چه عزتها که پایمال شد؛ در آنجا بود که نیاکان ما در حالیکه صاحب منصب بودند، قرنها در خفت و خواری غوطه ور شدند.

و از خشم خروشیدند و خیره به هر سو نگریستند، ولی فریاد رس و یاوری ندیدند. روزی خود را همراه خانواده و بعضی از دوستان در مسافرتی پیش بینی نشده، در کنار آرامگاه یوسف بن تاشفین در مغرب یافتم نسیم اندلس میوزید و مشامم را معطر میساخت کود کانم از من در شگفت بودند من در برابر این قهرمان مبارزه شکست دهنده آلفونس ششم و بنیانگذار حکومت مرابطون با کمال فروتنی ایستاده بودم آرامگاه ساده اش که در گوشه ای بی نام و نشان قرار داشت، بر فروتنی من می افزود شاید کسی نمی دانست صاحب آرامگاه کیست؟ فقط تابلوی کوچکی بر فراز قبرش نام و تاریخ درگذشت وی را نشان می داد و تاریخ تولدش بر کسی معلوم نبود.

شاید آرامگاهش نمایانگر زندگی توام با زهد و پارسایی او بود که به آن شهرت داشت. با وجود اینکه وی پر مغرب حکومت داشت و توانست با یک حرکت سریع، سپاه عظیم خود را به اندلس عبور دهد و لشگریان قشتاله را تار و مار کند و ملوک الطوایفی را در آن سامان از بین ببرد و اندلس را بصورت دولتی نیرومند درآورده و مرکز آن را مراکش قرار دهد، با وجود همه اینها تا آخرین لحظات عمرش ساده زندگی کرد خوراک و پوشاکش ناچیز بود و ظواهر دنیا در او هیچ تأثیری نگذاشت و به سوی خود جلب نکرد. او هنگامی که از دنیا رفت حکومت گسترده ای را از خود بجای گذاشت که متأسفانه چالشیدانش، آن را تباه کردند. و این سنت حکومتها و درس تاریخ است.

اتومبیل، مرا با اعضای خانواده ام به سوی «اغمات حرکت داد. آنان همه در حیرت بودند. دختر خردسالم به من گفت: آیا اینهمه راه آمده ایم که قبرستانها را تماشا کنیم؟! با آنکه نخستین بار بود که از این جاده عبور میکردم آن را برای راننده مغربی توصیف می کردم زیرا ویژگیهای آن را از لابلای کتابهای تاریخی بدست آورده بودم. کی ما را به آرامگاه معتمد بن عباد راهنمایی نکرد او ملوک الطوایف بزرگی بود که پر اشبیلیه حکومت میکرد مشاورانش به وی پیشنهاد کردند که در جنگ با آلفونس ششم از یوسف بن تاشفین یاری نخواهد زیرا اگر یوسف برای کمک به آنجا بشتابد تا اندلسی را تحت حکومت خود قرار ندهد هرگز آنجا را ترک نمیکند معتمد در جواب جمله مشهورش به آنان گفت: «شتر چرالی بهتر از خوک چرانی است و مقصودش این بود که تسلیم شدن به یک سلطان مسلمان بهتر است از پیروی کردن پادشاهی قشتالی - این سخن هر چند از جوشش یک مسلمان در لحظه ای واقعی حکایت می کند، لیکن این جوشش پس از پیروزی در میدانهای نبرد و هنگام تقسیم غنایم. که یوسف هرگز به آنها چشم نداشت فرو نشست و یوسف فهمید که تنها مشکل الدلس حکومت ملوک الطوایفی است از اینرو در صدد برآمد این نوع حکومت را از میان بردارد و دولتی نیرومند تشکیل یوسف این هدف را با مسالمت به پادشاهان عرضه داشت ولی آنها نپذیرفتند، ناگزیر یوسف به جنگ با آنان برخاست و پیروز شد، آنگاه معتمد و دیگران را اسیر کرده و به «اغمات انتقال داد و در آنجا زندانی کرد تا در زندان جان سپردند. به عقيده من، یوسف با اسیران بخوبی رفتار کرده است. زیرا به مقتضای زمان، کیفر آنان کشتن بوده است و این کیفر با جرمشان که تضعیف اتحاد مسلمانان بوده، تناسب داشته است.

نزدیک بود از همان راهی که آمده بودیم بازگردیم زیرا کسی را نیافتیم که معتمد ین عباده را بشناسد. من فکر کردم را که تاریخ اسلام به ما میدهد به کمک احساساتی که عقل و بینش را از ما نگیرد، مورد دقت قرار دهیم. لازم است تاریخ اندلس یا لااقل فصول اخیر آن را که محرک احساسات ساست یا بینشی عمیق بخوانیم، چرا که مسلمانان در طول قرنها بخاطر عوامل گوناگونی در دین خود سهل انگاری کردند که اینجا مجال بررسی و تحلیل آن نیست. بررسی تاریخ اسلام برای مبلغانی ن که اسلام را بعنوان یک دین برگزیده اند و میخواهند در بنای ساختمان عظیم آن، خشتی بر سایر خشتها بگذارند مهم و ضروری است و یکی از بزرگترین فصولی که در تاریخ اسلام وجود دارد تاریخ اندلس است که متأسفانه از دست ما رفته یا خود آن را از دست داده ایم.

بر ما لازم است لااقل این بخش از تاریخ اسلام را با دقت بخوانیم و گذر از دریاهای آتش و زیتون را بیاموزیم و در نزدیکترین فرصت ممکن خود را از موقعیت درد آوری که در آن قرار داریم، نجات دهیم، ما نیز مانند گذشتگان خود در حال ضعف و نابودی هستیم و اگر آن روز تنها اندلس از دست رفت امروز خدای نخواسته بیش از یک کشور از دست خواهد رفت. در کشور اسلامی آلبانی مسلمانان مراسم دینی خود را از ترس پلیس و حکومت قشتالی مخفیانه انجام میدهند حکومتی که حتی علامت صلیب را برداشته و بجای آن پرچم شیطانی سرخ رنگی را بالا برده و منکر خداست مردم را بسوی عصری باز می گرداند که قرنهاست بشریت آن را پشت سر گذاشته است. یعنی همان عصر بت پرستی که بنی در قیافه ستمگران، چهارزانو روی تخت خود نشسته و تختش را بر تلی از جمجمه های مسلمانان گذاشته است در همین آلبانی مسلمانان پیمان تسلیم را به دست خود امضاء کردند، غافل از آنکه همان نابودی ای که پیشینیانشان در غرناطه دچارش شدند، در کمین آنان است.

آنچه در یوگلاوی میگذرد همان چیزی است که در آلبانی بوجود آمده است ! قبرس اسلامی در حال احتضار است و زمامدارش از آن سوی دریا از پادشاهان بنی سرین کمک می طلبند و پاسخی نمیشنوند آنجا جز سوگواری و دلسوزی و اندوه که قشتالی ها پر سر قبرس آوردند چیزی وجود ندارد. توضیح این مطالب را در همین کتاب خواهید خواند. باید گفت که تاریخ گذشته با وضع کنونی ما در هم آمیخته است و آن سرفصل شرافتمندانه، از گذشته نزدیک و وضع حاضر جدا شده است. آنچه در طول قرنهای قبل رخ داده امروز نیز رخ میدهد امروز گویا ما در غرناطه زندگی می کنیم و پیمان تسلیم را امضاء کرده ایم و در انتظار نابودی .هستیم دشمن همان راهی را می پیماید که در گذشته نزدیک پیمود.

کنند و پیوسته سلاطین بنی احمرا با قلبی پر از کینه و با حرص شدید تخت و سلطنت پر کشورهای اسلامی حکومت میرانند و با آینده کشور و مردم بازی می کنند و قشقالیها همه روزه سرزمینهای جدیدی بدست میآورند و بیان سلاطین بنی احمر کینه و دشمنی ایجاد می مصلحان و مبلغان اسلامی هرچه فریاد می کشند صدایشان به گوش نمی رسد، چرا که از آنسو نعره های گروهی بلند است که جیره خوار قشتالی ها شده اند تا لاله مجروحان و مصیبت زدگانی که کشورشان از دست رفته و صدای اذان در میانشان خاموش شده، پنهان کنند. قشتانیها شش ایالت اسلامی را در جنوب روسیه بلعیدند و مساجدشان را به موزه تبدیل کردند و درهای آن را به روی فرزندان اندلس که برای تماشا می آمدند گشودند کشورهایی هم که هنوز در برابر دشمن عقب نشینی نکرده اند باید در انتظار عدالت و بزرگواری قشتالیها باشند.

 

 خرید کتاب خاطره سقوط اندلس اثر احمد رائف ترجمه محمدرضا انصاری

 

 

البته اگر کسی با آنها از در مسالمت وارد شود کمترین زبانی نمی بیند و میتواند عقیده و دین خود را داشته باشد و در تمام کارهایش آزاد باشد ولی وای به حال کسی که نماز بخواند یا روزه بگیرد با قرآن بخواند قشتاليها فلسطین را اشغال کرده اند و مسلمانان را در آنجا به نابودی می کشانند، در حالیکه کشورهای اسلامی به این ماجرا تأسف میخورند ولی خواه ناخواه نوبت آنان نیز خواهد رسید! افغانستان مجاهد و استوار از پشت کوههای البشارات» که غرناطه را در بر گرفته فریاد می کشد و کمک می طلبد ولی فریاد رسی نیست و بمب تاپالم قشتالیها در کوههای هندوکش و اطراف قندهار زنان و کودکان را درو میکند و به بزرگ و کوچک ترحم نمی کند! اینها همه در حالی اتفاق میافتد که سلاطین بنی احمر برای بدست آوردن تاج و تخت مانند میمونهای تعلیم دیده روی یکدیگر میبرند و میزان علم و عمل آنان از این حد تجاوز نمی کند. ترکیه اسلامی که روزگاری در نگهداری کیان اسلام صخره عظیمی بشمار می رفت، در این روزهای تاریک قشتانیها و از جمله پاپ روی آن دست گذاشته اند، و از ضعف حکومت و زمامداران آن بهره برداری کرده اند و آنان را به پذیرفتن پیمان تسلیم مجبور ساخته اند.

و جنگ ویران کننده و گرایش به مسیحیت را آغاز کرده اندا خوشبختانه این روزها از پشت کوههای «البشارات» که جایگاه مجاهدان و شهیدان است فریاد جهاد منعکس شده و مجاهدان راه خدا آماده اند تا ترکیه را از چنگال قشت به پاسگاه پلیس که در آن نزدیکی قرار داشت بروم و سراغ آرامگاهش را از آنان بگیرم. البته تا اینجا بر طبق آنچه که در کتابها خوانده بودم، درست آمده بودیم در این میان پیرمردی را دیدم از او پرسیدم «آرامگاه معتمد کجاست؟» اشاره کرد و گفت: «آنجاست گفتم مادنبال آن میگشتیم پیرمرد هم راهی را که منتهی به آرامگاه او میشد به ما نشان داد گنبدی بود که آرامگاه «معتمده و همسرش «اعتماد رمیکی، زیر آن قرار داشت. روی قبر نوشته بودند، همسر معتمد در غم و شادی شوهرش شریک بوده است. در آنجا به آرامگاه وجود داشت یکی آرامگاه معتمد همسرش اعتماد و سوم آرامگاه دخترش بشینه و شعری نیز نوشته شده بود که آن را یکی از زائران سروده بود.

آرامگاه معتمد زیارتگاهی بود که مردم برای دعا و تبرک به آنجا می آمدند و معتقد بودند علی رغم اینکه وی در دوران حکومتش یا سرنوشت مسلمانان و آینده اندلس بازی کرده بود، با اینهمه پیری بزرگوار و صاحب کرامت است. برعکس آن آرامگاه «یوسف بن تاشفین» است که شاید هیچکس او را نشناسد و چه بسا تاریخ زندگی او در گرد و غبار کوره راههایی که آرامگاهش را در گوشه ای دور دست از اطراف مراکش احاطه کرده، از میان برود اما آرامگاه معتمد در مکانی سرسبز قرار دارد که اطرافش را باغها و کشتزارها پوشانده و آبشارهای فراوان و کوههای بلند پوشیده از برف آن را احاطه کرده اند، به گونه ای که سفیدی برف تمامی آن منطقه را روشن ساخته و منظره ای زیبا بوجود آورده است. در عین حال معتمد از دیدگاه مورخان مظلوم تلقی شده و عده ای معتقدند که با او به خشونت و بیرحمی رفتار شده است. اینها فراموش کرده اند، در طول مدتی که معتمد زندانی بود، یوسف چگونه با او به مهربانی رفتار کرد و در برابر جرمی که کیفرش قتل بود، چگونه صرفنظر کرد و او را بخشید.

لیکن احساس عمیق و فکر برومند وی از یکسو و فاجعه دهشت زای سقوط حکومتهای سلطنتی از سوی دیگر عواملی بودند که چشمها را در جهانی که عرق در خیالات است از دیدن حقایقی که او پیوسته در جستجوی آنها بود، نابینا ساختند! انیها و عمال آنان نجات دهند. الدولزی را گروه کشیشان و راهبان که با خود کیسه های طلا به همراه دارند، پر کرده و پشت سرشان دستهای از کارشناسان برای ساختن بیمارستانها و مدارسی وارد میشوند . چنانکه در ضمن این کتاب خواهید خواند تا بر فراز هر مسجدی صلیب شالت یعقوب نصب کنند. پاپ از کاخ خود فرود میآید و از افریقا دیدن میکند و تمام خبرگزاریها گزارش

نظرات

برای این محصول هنوز نظری ارسال نشده است.