کتاب رجال دوره قاجاریه اثر حسین سعادت نوری
مرحوم سعادت در کتابی که به من مرحمت کرده تصریح دارد که این کتاب نتیجه کار او در کرمان است منتهی دری به تخته خورد و گزارش به اصفهان افتاد و کتاب را در اصفهان چاپ کرد. توضیح این نکته آنست که در همان سال که آن شعر کذایی را در باب زن، مرحوم سعادت در بیداری چاپ کرد تابستان ناچار شد سفری به اصفهان بکند و یادباره فهمید: آمد برم از آنچه میترسیدم یکراست از کرمان را ما افتاده و به دام عشقی عارفانه افتاد. در طرف چمن مرغ دل آرام ندارد پیداست که غیر از هوس نام ندارد او با خواهر زن مرحوم احمد عرفان که از زنان فاضله و نجیب و بزرگوار اصفهان است ازدواج کرد و البته کتاب ترجمه شده خود را هم به مرحوم عرفان سپرد و او نخستین جلد هشت سال در ایران راه در جزم انتشارات روزنامه عرفان به چاپ رساند کتابی داد وزنی گرفت کدام معامله با این مرابحه برابری می کند؟ کتاب مورد استقبال قرار گرفت و جلد دوم آن نیز، یک سال بعد، در ۱۳۱۹ شمسی به چاپ رسید، در حالیکه مقدمه استاد نصر الله فلسفی هم چون ستار مزهره به عنوان تقدیر و تحسین برییشانی کتاب می درخشید.
مرحوم سعادت با عصر مهربان خود به کرمان بازگشت و سالها و سالها در کرمان بود، ولی درین اواخر به علت تغییر خلقیات مرحوم دیلمقانی، کم کم به هوای انتقال به تهران افتاد و با آمدن به تهران در وزارت دارایی و اقتصاد کار گرفت و آخرین سفر او به کرمان در ۱۳۳۹ش، چندسالی قبل از مرگ او صورت گرفت که ظاهراً برای بازرسی و باطناً برای دیدار دوستان میچهل ساله قدیمی بوده است. او هیچوقت از یاد کرمان و اوقات خوشی را که در آنجا گذرانده بوده است غافل نبود.
او از مشوقین جدی و بی دریغ من بود و هر مقاله یی یا کتابی درباب کرمان مینوشتم میخواند و بارها میخواند و تصحیح میکرد و تذکر میداد و یاد خیر می کرد. من مصداق این بیت عربی را در روحیه و خصوصیات مرحوم سعادت در مورد کرمان کاملا مطابق دیدم که میفرماید: مرحوم سعادت نوری در تاریخ قاجاريد خصوصاً انساب و خانوادهها کونظیر بود. دوتن بودند که درین مورد خاص گوهرشناس بی بدیل بشمار میرفتند، پکی مرحوم حسین محبوبی اردکانی و دیگری همین حسین معادنوری اینکه اروپائیها میگویند موقتی یاد پیرمرد می خرده پاک کتاب تاریخ زیر خاک پنهان میشود در مورد این دوتین خصوصا صادق است.
دوره قاجاریه در مورد القاب و کنی و فامیلها دوران خر تو خر مجیبی است، پنج شش جور مشير الدوله داریم و هفت هشت رنگ تیر الطاف و به چهار نوع مثير المواد و کار أظهر مشکل میشود که استال مخلص هم میان ناظم الاسلام و ناظم الاطباء در میداند که حافظه اش کدامیان را ضبط کند. اگر پاک مملکت حساب داشت روز اول آدمی مثل محبوبی اردکانی با حسین سعادت نوری راد به جای اینکه مامور ثبات دارائی کند می نشاند گوشه امانی و میگفت بیاد این استاد کتابخانه سلطنتی و بیوتات و دارائی و وزارتخارجه و...
در اختیار بنشين و تحولات القاب او عناوین و رتبه ها و پایه ها و خلعتها وقراها وتشريقها مله اجتماعی کیا مربوط به این عصر است تحقیق کی ان وقت . کانی که شاید میتوانستند. تاريخي من تاريخ ویل دورانت هم در این گونه از سرزمین بوجود آورند مرحوم سعادت نوری را در سالهای آخر هفته ای باشجار در دفتر یقنا زیارت میگردیم و معطر و . خال منشین گشته و تنها مایه که تا دم آخر محطه ای از خدمت و حمایت است که آدمی وقتی تا اخير أورا. فر الحبيت ها با طبیعت میخواست عجیب تر از این ها از روی در نقاب خاک کشیده حلوف العبير روستایی حصول بدان برای و او باتوان شده و بزرگوار او بود حمر وفادار ازو غافل نماند، تایم باران و دوستان و بستگان شد مود، چنان مینماید ابتدائی خود شرمگین سازد حمدان قول سعدی ا را به رحمت نظر سوی اوست مرگ سیامک نوری کمال دلسوزی او که عمرش شفقت با بهتره به در گرم نگاهداشتن اجاق زندگی چیزی که در روزهای آخر عمرش از وسوال کنم، آیا هنوز هم بر همان سایت هست و شمر بر آنند را مقاله یاد کردیم، باز هم از خود میداند، و از خود میخواند؟
کاشی این را میدانستها پرتوان او و بازارگان به کرمان گوار سنگین امامیه سائل خان زند جوپاری و اشمی از متوفین بیست پلانه بهارت موری یداری مورخ ۱۱ آذر ۱۳۹۵ عالم حوادث آن حدود آن میگشود اتوری در فعالیت های اقتصادی کرمان نیز برای بالابرسان راحتها و مکاتبات با کشورهای خارجید خریدار اصلی راه میانبر را انتخاب ماندگان و کوشش قالی و نهای بیات اقتصادی کرمان کار خانه ای بینا مردی به تولید صاحب الام نوری یکی از عوامل مواترین بود ما معرفی به کرمان وارد کند هر عدی حافظه بود در عین حال اینکار ام دوم محبت نوری علاوه بر آن که مقالاتی ماصد در روزنامه اجگر چاپ اصفهان در خصوص چراغیری کرمان نگاشته بود و کشیدن خیابان شهر را توصیه کرده بود پس از آنکه کارخانه برقی کرمان افتاح ه در خوشحالی از نتیجه قادات و پیشنه داد و گوشتهای خود، مجددا خاله ای در روزنامه بیماری درج کرد و طی آن توضیح دار ....
شاید خوش آمد گوئی الي واطي گیرید و شاید عذرات فوق العاده آقای هرندی بود که مردم از گرفتن اشتراه و طی مقاله دیگری وشت: امروز با حسرت ای برقی از ایشان سؤالاتی نمودم ندن وسایل پریشانی حوالی براههای سال خاور ریال میشود