دين و فلسفه دو مؤلفه بسیار تأثيرگذار است و در تاريخسازي انسان بودهاند و هيچ متفكري نقش فكر و شريعت را در نحوه زندگي انسانها، شكلگيري تمدنها و جنگ و صلح را نميتواند ناديده بگيرد، چرا كه تفكر مبدأ تمام تحولات بشري همچون تمدن سازي جنگ و صلح بوده است، لذا گويا اين فكر است كه جهان را ميسازد. دين با بيان راهكارهايي كه براي برون رفت از وضعيت موجود و رسيدن به وضعيت مطلوب ارائه كرده است، و با ارائه يك جهانبيني منسجم و مجموعهاي از بايدها و نبايدها درصدد تعديل و هدفمند كردن قواي انسان براي نيل به غايت هستي و سعادت ابدي است. ميان فيلسوفان ـ كه خود را صاحبان فكر و انديشه ميپندارند ـ با متشرعين، نزاعي كه به قدمت تاريخ وجود دارد، نزاعي كه گاه چنان بالا ميگيرد كه تكفير، قتل و آزار يكديگر را در پي دارد. در اين نزاع، غالباً متشرعين به علت پشتوانه مردمي، پيروز ميدان بودهاند و فلاسفه اغلب يا به خاطر سخنان سنگين كه موجب عدم فهم صحيح ميشود و يا به خاطر جملات و سخنان سهل و ممتنع، مورد طعن و نفرين مردم واقع شدهاند. ملاصدرا نقل كرده است كه شخصي عامي در حرم حضرت معصومه(س) را ديده بود، مخلصانه به جاي تسبيح خدا، او را به خاطر قائل شدن به «وحدت واجبالوجود» لعن ميكرده است. اين گزارش تاريخي نشان از اين دارد كه توده مردم به خاطر عدم فهم سخنان فلاسفه آنان را طعن و لعن ميكردهاند