قرآن و مکتب تکامل

در کتاب قرآن و مکتب تکامل یکی از مسائل مشهور فلسفه حرکت و تکامل است که مبنای آن اصل نقص در اشیاء و ناقص بودن جهان محسوس و کامل بودن جهان معقول است طبق این نظریه همه اشیاء جهان در حال حرکت از چیزی به شکل چیز دیگر در آمدن هستند اصل نظریه حرکت به هراکل�'یتوس و قبل از افلاطون بر می گردد او معتقد بود همه چیز در حال حرکت است افلاطون با ارائه نظریه مثل که ریشه در بت های کوه المپ داشت معتقد بود همه چیز در حال شدن است انسان خوب شبیه به خدا و در نهایت خدا می شود که مستقر در کوه المپ (خدای آرمان و ایده آل) است طبق این نظریه افلاطون انسان بد کردار به طرف نقص می رود و به حیوانات تبدیل می شود و انسان خوب خدا می شود ارسطو نیز چنین عقیده ای را داشت البته این عقیده ناشی از دین بت پرستی یونان بود زیرا قبل از افلاطون و ارسطو هزیود شاعر مقد�'س و شارح دین یونان گفته بود ؛آنان که از این نژادند تبدیل به خدایان می شوند... لازم به ذکر است که سیر و سلوک صعودى که به سوی خدا شدن پیش می رود را شارحان مسلمان فلسفه یونان سیر الی الله نامیدند و گفتند وصال یعنی بهشت و نرسیدن یعنی جهنم غافل از آن که این عقیده از عقیده به بت پرستی و ابدى دانستن جهان نشات گرفته است افلاطون می گوید: (دمیورژ صنعتکار خطاب به خدایان ) شما قسمت دیگر را که فانی و مرگ پذیر است خواهید آفرید و به آنان خوراک خواهید داد تا رشد کنند و بزرگ شوند و چون فانی گردند دوباره آنها را به خود خواهید پذیرفت و در خود جای خواهید داد ، عقیده مذکور یعنی ( در خدایان جای گرفتن ) را هندوها نیروانا می نامند و نیروانا یعنی دخول آتما ( روح ) در برهما (خدا ) که فلاسفه مسلمان آن را فنا فى الله نامیدند بعضی از فلاسفه مسلمان تکامل را از جماد به سوی نبات و از نبات به سوی حیوان و از حیوان به انسان بیان کردند چنانکه ابن مسکویه در کتاب تهذیب اخلاق تحت عنوان اجسام طبیعی می نگارد تمام جسمهای طبیعی در یک حدى که مربوط به همه است مشترک می باشند پس از نظر پذیرفتن آثار خوب و صورتهای پسندیده ای که در آنها پدید می آید برهم برتری می جویند هر گاه از این هم بالاتر رفت و صورت گیاه به خود گرفت باز به همین مقدار برجماد تفوق می یابد زیرا علاوه بر داشتن فواید جمادات ۰۰۰ حیوان می شوند