پنجره های تشنه نوشته مهدی قزلی
توضیحات
... لباسهای فرم هواپیمایی به چشم می آمد، برایم این انتظار و توجه کارکنان فرودگاه عجیب بود؛ اشک همه شان درآمده بود، اشک حتی آرایش بعضی مسافرها را هم خراب کرده بود. تریلی زیاد نایستاد، ولی در همان چند دقیقه همه پلهای اطراف پر شد از مردم، همینطور پشت شیشههای فرودگاه. کارکنان فرودگاه نمیتوانستند تریلی را مشایعت کنند، چون باید برمیگشتند سر کارشان، جلوی تریلی هم که خالی بود. راه افتادیم ...
نظرات
برای این محصول هنوز نظری ارسال نشده است.