دانلود کتاب یعقوب لیث سیستانی: پادشاه عدالت گرای خوارجی مذهب اثر امیرحسین خنجی

 

 

نام کهن سرزمین سیستان در زمانهای دور و چند سده پیش از هخامنشی هنتومت بوده نامی در بخشی از وندیداد که از داستانهای تاریخی بسیار کهنی گرفته شده بوده آمده است. رود هنترمت که بعدها هلمند و هیرمند نامیده شد و روزگاری پر آب و برکت بار بوده و شاخه های بسیار داشته نامش را از همین سرزمین گرفته است.

کهن ترین پادشاهی ایران در این سرزمین تشکیل شده بوده است. آثار بازمانده از یک تمدن دیرینه مربوط به هزاره دوم پیش از مسیح که باستان شناسان ما نام شهر سوخته، به آن داده اند او ای کاش که به نام اصلیش دهنتو منت نامیده بودند هم اکنون در این سرزمین گین یادآور آن تمدن دیرینه شکوهمند است. اگر بینداریم که جمشید داستانهای تاریخی ما بنیان گذار کهن ترین پادشاهی ایران در این سرزمین بوده است بیجا نرفته ایم نام او در گالری زرتشت اینده است که تلفظ نوترش «جم» است. در ریگوهای هندوان پیش است. در بخش تاریخی اوستا با صفت پس حقیق از او یاد شده است، و این همان نام است که بعدها مجم شیده شده است. وقتی شاهنشاهی هخامنشی تشکیل شد نام این سرزمین در نگیانه بود. نامی که در سنگ نبشته داریوش بزرگ آمده است.

در نگیانه که نام شهر مرکزی و شاه نشین این سرزمین بوده بعدها در زمان ساسانی به صورت زرنگان و سپس زرنگ درآمد عربها پس از آن که ایران را اشغال کردند چون که حرف گه نداشتند، آن را زرنج نوشتند، نامی که تا امروز مانده است. مردم این سرزمین از دیرهنگام دلیر ترین قوم ایرانی بوده اند؛ و چنان که می دانیم، نام بلند رستم داستانهای حماسی ما که شکل اصلیش روشت لهمم است (یعنی مردی از تبار روشنایی با نام این سرزمین گره خورده است؛ و بخش بزرگی از حماسه های تاریخی ما که در خدای نامه دوران ساسانی آمده بوده، سپس در شاهنامه های دوران اسلامی بویژه در شاهنامه فردوسی آمده است، مربوط به مردم همین سرزمین است.

به دنبال آشفتگیهای ناشی از فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی که در پی لشکر کشی اسکندر مقدونی به ایران به پیش آمد یک شاخه از قبایل آریایی توریا (بعدها توران) که مزداییسن نبودند بلکه دین کهن میترایی داشتند، از سرزمینهای بومی خودشان در بیابانهای کرانه های شرقی سیر دریا (اکنون در شرق ازبکستان برکنده شدند و رخ به درون ایران زمین کردند، و به دنبال هجرت در از راهشان در سرزمینهای شرقی ایران زمین که اکنون بخشی از جنوب غرب کشور افغانستان را تشکیل می دهد جاگیر شدند. اینها پس از آن که به این منطقه رسیدند به دو شاخه با نام قبیلگی زاول و سیگم تقسیم شدند و در دو سرزمین در همسایگی یکدیگر جاگیر شدند. سگها در زمینی که به نام خودشان سیگستان شد، و زاولها نیز در زمینی که به نام خودشان راولستان شد.

همه زاولستان اکنون در کشور افغانستان است و شهر غزنی مرکز آن سرزمین کهن است؛ و نوار کوچکی از سگستان در ایران کنونی و عمده آن در کشور افغانستان است. قبایلی از توران مهاجر نیز رخ به جنوب گردند و به درون سرزمینهای شمالی بلوچستان پاکستان کنونی رسیدند. اینها خودشان را با همان نام کهن توران» مینامیدند و سرزمینشان نیز توران نامیده شده نامی که تا زمان سامانیان بر این سرزمین اطلاق میشد.

شهرهای مهم این آخریها یکی در شمال بلوچستان پاکستان کنونی بود که اکنون گویشه نامیده میشود و نام اصلیش گیگانه بوده است (به عربی فیقانه، دیگر شهری در مرکز شمالی بلوچستان پاکستان کنونی که در سده های پس از اسلام قصدار نامیده شد، و اکنون خزدار نامیده میشود پاکستانیها خضدار می نویسند). ۱۹ این خزدار گویا نام کهنش توران بوده است. گرچ» که در شاهنامه نامشان به همراه بلوچ، آورده شده است (سپاهی زگردان کوچ و بلوچ) همین مردم بوده اند.

سخن ما در این گفتار درباره سیستان است. مردم این سرزمین در زمان ساسانی ترکیبی از بومیان دیرینه و سگ ها و زاولیهای مهاجر بودند، و همگی ایرانی نژاد بودند. عربهای مسلمان پس از آن که ایران را اشغال کردند به هر دو سرزمین سیستان و زاولستان نام سیستان دادند. سیستان در لشکرکشیهای پیوسته جهادگران عرب در سالهای ۳۰ تا ۳۴ مجری به دست عربها افتاد و در همان زمان در سال ۲۴ هجری) دو مرکز تجمع جهادگران به صورت دو پادگان شهر عرب در کنار زرنگ و بست دائر شده و جمع بزرگی از جهادگران قبایل بنی تمیم و بنی شیبان و بنی حنیفه و طی و آزد (مثل یزد) که با باروبنه و زن و فرزند به سیستان خزیده بودند در این دو مرکز جاگیر شدند تا از دست آوردهاشان حفاظت کنند.

دو سال بعد و به دنبال آشفتگیهای پی آمد کشته شدن خلیفه عثمان و گرفتاریهای امام علی در عراق سیستان بهمراه خراسان برضد سلطة ستم پیشه عرب شورید و از قلمرو خلافت بیرون شد، کارگزاران امام علی با شکست گریختند و عربهای جهادگر نیز بدرون بیابانها تارانده شدند.

 

برای خرید کتاب یعقوب لیث سیستانی نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید

 

تلاشهایی که امام علی در سالهای آینده برای واپس گیری سیستان انجام د اد ناکام ماند. یک لشکر او به فرماندهی مردی بنام عبدالرحمان این جزا طایی پس از آن که تلفاتی داد و فرماندهش نیز کشته شد بازماندگانش با شکست به گونه برگشتند. لشکر دیگر او به فرماندهی مردی از همه زادگانش به نام خون ابن جعده مخزومی نیز همین فرجام را داشت، جعده کشته شد و بازماندگان سپاهش با شکست به کوفه برگشتند.

لشکر سوم علی به فرمان دهی مرد کارکشته به نامهای ربعی این کاس عنبری و حصین ابن ابی حرو ثابت این ذی جره در سیستان پیش روبهایی کرد ولی دست آورد این سپاه نیز بیش از آن نبود که خانم ها و بازارهای برخی از آبادیهای غربی سیستان را تاراج گردند و دخترگانی را از خانه ها بیرون کشیدند و همراه کالاهای تاراجی برای خودشان بردند، ولی نتوانستند که در سیستان بمانند. از میان این دخترگان سیستانی که در گونه تقسیم شدند یکی به حسین ابن علی (امام حسین) رسید. حسین او را کنیز همخوابه خویش و نامش را سلافه کرد.

این دختر سال بعد علی ابن حسین را به دنبال آورد که بعدها امام زین العابدین شد. سیستان تا پایان خلافت علی و دو سال اول خلافت معاویه همچنان از سلطة عرب بیرون بود. سپس در لشکرکشیهای بزرگ سالهای نخستین خلافت معاویه (در سالهای ۴۴ تا ۲۴ هجری) از نو تسخیر شد. عبدالله عامر امری که در آغاز خلافت معاویه فرماندار بصره و به تبع آن خوزستان و پارس و گرمان و سیستان شده بود دست به کار بازگشایی پارس و کرمان و سیستان شد. او یکی از عموزادگانش به نام عبدالرحمان سمره را با سپاه بزرگی به سیستان گسیل کرد. عربهائی که در بیابانهای سیستان پراکنده بودند نیز به اینها پیوستند.

عبدالرحمان سمره در تلاشهای مداومی که بیش از دو سال ادامه داشت و ویرانیهای بسیار به بار آورد سراسر سیستان را از تو گشوده ضمیمه خلافت عربی کرد. اما مردم سیستان در سال بعد دیگرباره برای رهایی از سلطه غرب شوریدند، کابل شاه زندهیل که اکنون بخشی از سرزمین زابلستان را ضمیمه کشور خودش کرده بود با نیروهایش از سیستانیان حمایت کرد، و عربها دیگرباره بدرون بیابانها تارانده شدند.

 

 

 

دانلود کتاب یعقوب لیث سیستانی