دانلود کتاب فروپاشی شاهنشاهی ساسانی اثر امیرحسین خنجی

 

 

اصلاحات خسرو پرویز که به سود طبقۀ متوسط دهیگان به پیش می رفت و امتیازهای دستگاه فقیهان و زمین سالاران را محدود میکرد همواره مورد مخالفتِ فقیهان و زمین سالاران بود؛ تا آنکه خسرو پرویز در نیمۀ سال ششم هجری در کودتای خونین سپه سالار شهرور از پارتی برکنار و زندانی شد و به زودی به اتهام خیانت به دین و میهن در یک دادگاه جنجالی محاکمه و اعدام شد و پس از او پسرش گواد موسوم بہ شیرویہ کہ مادرش دختر قیصر موریک بود به سلطنت نشانده شد.
نارضایتیهای همه جانبه ئی که از دولت کودتایی شیرویه در کشور پدید آمد سبب شد که دولت از حصول مالیاتهای لایههای وسیعی از مردم که لایههای صنعت گر و بازرگان و دهیگان برآمده از اصلاحات انوشه روانی بودند محروم شود. نارضایتی دستگاه داری (بوروکراسی کشور از اوضاعی که کودتاگران میخواستند به کشور برگردانند نیز مانع از آن بود که کودتاگران و خواهندگان نظام زمین سالاری کهن بتوانند به دولت کودتایی خویش استحکام بخشند مسابقه شتاب آمیزی که اقتدارگرایان کلان زمین (فئودال) برای توسعه ممتلکاتشان به بهای مصادره املاک دهیگان با یکدیگر به راه افکنده بودند آنها را رو در روی یکدیگر قرار داده بود.
ایران پس از کودتای شهرو راز و کشته شدن خسرو پرویز و روی کار آورده شدن شیرویہ وارد یک دوران آشفته شد که چندین کودتا و یک سلسله جنگهای داخلی را به دنبال آورد و کشور را در خلال شش سال به نهایت ،ضعف و دولت شاهنشاهی را به آستانه فروپاشی رساند: شیرویه را شهر وراز به سلطنت نشانده بود که از خاندان پارتی اسپندیار بود و خودش با رقابت سپهداران بزرگ پارسی مواجه بود شهرور از وقتی شیرویه را به سلطنت نشاند با دولت بیزانت وارد مذاکره برای صلح ،شد و طبق قرارداد صلحی که در نیمه فروردین ماه سال ۶۲۸م اواخر ذوالحجه سال ۶ هجری و حدود شش ماه پس از کودتا منعقد شد سرزمینهای آناتولی و شام و مصر که از سال ۶۰۴م به بعد در چند مرحله تا سال ۶۱۴م ضمیمه قلمرو ایران شده بود در ماههای پس از انعقاد قرارداد صلح دو دولت از نیروهای ایرانی تخلیه شده به دولت بیزانت برگردانده شد و مرزهای غربی ایران به وضعیت دوران انوشیروان برگشت که فرات شمالی در بخش میانی سوریه کنونی از یک سو و اندکی دورتر از غرب دریاچه وان در ترکیه کنونی از سوی دیگر را مرز میان دو دولت تعیین کرده بود. تا نیمه های سال هفتم هجری آناتولی و شام و مصر از نیرهای ایرانی تخلیه شد و قیصر هراکلیوس برای برگزاری مراسم شکرگزای و جشن پیروزی مسیحیت به ایلیا (بیت المقدس) رفت. (٥)

 

 

برای خرید کتاب فروپاشی شاهنشاهی ساسانی  نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

 

 

 

مخالفان شهرور از او را به خیانت و سازش با هراکلیوس قیصر بیزانت متهم کردند و عامل برباد رفتن پیروزیهای ایران و تبدیل آنها به شکست شمردند. سرانجام، شیرویه چند ماه بعد در کودتائی آرام و بی سر و صدا که توسط افسران پارسی در کاخ ترتیب داده شد از میان برداشته شد و پسرک خردسال او شیرزاد با لقب اردشیر دوم به سلطنت نشانده شد و نیابت سلطنت را یک سپهبد پارسی به نام مه آذر گشن آسپ به دست گرفت. شهر وراز از کودتای مخالفانش در خشم شد و با همدستی یک افسر پارتی به نام نامدار گشن آسپ کہ فرمانده سپاه نیمروز (عراق) (کنونی بود به تیسپون لشکر کشید؛ فرمانده نگاه بانان کاخ گارد) (سلطنتی که یک افسر پارتی دیگر به نام نیو خسرو بود نیز با او همکاری کرد. او اردشیر و مه آذر گشن آسپ را گرفته ،کشت خودش با لقب فرآئین به سلطنت نشست و دست به تصفیه ارتش از مخالفانش زد تا تداوم سلطنتِ خویشتن را اطمینان بخش سازد.
ولی سلطنت شهرور از پارتی بیش از دو ماه دوام نه آورد، و او در کودتای خونین سه برادر پارسی اهل استخر از افسران گارد شاهنشاهی (زادان فرخ و پس فرخ و ماهيار فرخ) که با همدستی اندرزبد ماهیار انجام گرفت کشته شد رفتاری که پس از قتل با جسد او کردند نشانه اوج خشونتی بود که در آن زمان دربار ایران گرفتارش شده بود؛ به پاهای لاشه او بند بستند و او را به سربازانشان سپردند تا در کوچه های تیسپون بر زمین بکشانند و به مشاهده عوام بگذارند و بر او به خاطر آنکه در صدد واژگون کردن شاهنشاهی ساسانی برآمده بود نفرین بفرستند. این گونه قتل و کشتار بزرگان و نیرومندان در کشور ادامه یافت؛ شماری از بزرگان را خواهندگان شیرویه کشته ،بودند ،شماری را هواداران اردشیر خردسال کشته بودند، شماری را شهرور از کشت و شماری را نیز پسران فرخ .کشتند. کشور با این کشتارهای متقابل از گروهی از نیرومندترین و با تجربه ترین افسران و بلند پایگان محروم شد.
پوران دخت - دختر خسرو پرویز که پس از شهروراز به سلطنت نشانده شد با دو مدعی نیرومند روبه رو شد؛ در خراسان مردی ساسانی از نوادگان فیروز برخاست و لقب فیروز خسرو برخودش نهاده خویشتن را شاهنشاه خواند در نصیبین (اکنون در شرق (سوریه) یک مدعی از خاندان ساسانی با لقب هرمز پنجم به سلطنت نشست. هر دو به عنوان شاهنشاه ایران تاج بر سر نهادند و به نام خویش سکه زدند، و هر کدام بخشی از سپه داران را در کنار خود داشت و در تلاش بود که بر سراسر کشور دست یابد. پیرمردی که ادعا میکرد خسرو پسر شاه گواد برادر) انوشه روان است نیز در باختر (در (بلخ) به سلطنت نشست و در صدد شد که کشور را بگیرد و شاهنشاه .شود فیروز خسرو را حامیان پوران دخت در جنگ کشتند؛ ولی هرمز و خسرو معلوم نیست که چه مدت سلطنت کردند و چه گونه از میان برداشته شدند مؤلف پارس نامه مدت سلطنت این خسرو را سه ماه نوشته
پوران دخت که ایرانیان از او به نیکی یاد کرده و بخرد و با تدبیر دانسته اند و گفته اند که چون به سلطنت نشست مردم کشور را از پرداختن مالیات یک سال معاف کرد، تیز در کودتای مهرماه سال دهم هجری برکنار و سپس در تاریخ گم شد. پس از او مردی بنام فیروز پسر بهرام که گفته میشد از تخمه یزدگرد دوم و مادرش دختر خسرو انوشه روان است

 

توسط کودتاگران در تیسپون به تخت نشانده شد. این نیز چند ماه بعد در کودتای دیگری
کہ یک افسر پارتی به نام سیاوخش به همدستی شاپور پسر شهر وراز به راه افکند از میان برداشته شد. سپس نوبت به دختر دیگر خسرو پرویز رسید که نامش آزرمیدخت بود و سیاوخش او را به سلطنت نشاند سیاوخش و شاپور شهرو راز نیز مانند دیگران دست به کار از میان برداشتن مخالفان خویش شدند و از جمله سپه دارانی که کشته شد سپهبد فرخ هرمز پارسی بود در روایتی گفته شده که فرخ هرمز خواهان ازدواج با آزرمیدخت شد و نشر زد که اگر آزرمیدخت تن به این ازدواج ندهد به پایتخت لشکر خواهد کشید. پس آزرمیدخت با او ملایمت کرد و ترتیبی داد که او وارد پایتخت و کاخ سلطنتی شد و او را در کاخ ،کشتند نوشته اند که سیاوخش رازی او را کشت.
ولی روایت خواستگاری او از آزرمیدخت و ترور شدنش به این گونه را باید افسانه تی پنداشت که برای کم ارج کردن او ساخته بوده.اند. درستش آن است که او به پایتخت آمده تا افسران پارتی که آزرمیدخت را نشانده بوده اند برکنار کند ولی ناکام مانده و در توطئه پیچیده ی کشته شده است.
رستم فرخزاد رستم پسر فرخ (هرمز به دنبال کشته شدن پدرش به پایتخت لشکر کشید و سیاوخش را شکست داده کشت و آزرمیدخت را برکنار کرد و حامیانش را از دم تیغ گذراند آزرمیدخت نیز پس از آن در تاریخ گم شد.
رستم فرخزاد پسرکی به نام جوان شیر که گفته میشد پسر خسرو پرویز از گردویه خواهر بهرام چوبینه است و مادرش پارتی است را از جهرم آورد و در تیسپون به سلطنت نشاند ولی این بچه را به زودی برکنار کرد و جوانکی ۱۵-۱۶ ساله که نامش یزدگرد بود و گفته میشد که پسر شهریار و نوه خسرو پرویز است را از استخر به تیسپون برده بر تخت شاهنشاهی نشاند. ۴
چنین بود که تا سال ۱۳ هجری دیگر سری از سپهبدان بزرگ نمانده بود تا در برابر رستم قد برافرازد و کودتای دیگری در پایتخت ترتیب دهد چنان که دیدیم از روزی که خسرو پرویز را از میان برداشتند سپهداران پارسی و پارتی در رقابتی خونین افتادند و یکدیگر را نابود و اوضاع کشور را هر روز آشفته تر میکردند. چنین بود که شاهنشاهی

ایران پس از خسرو پرویز در آستانه فروپاشی قرار گرفت؛ و ستیزه های رقابت آمیز اقتدارگرایان که در سراسر کشور جریان داشت به هیچ سپهداری فرصت نمی داد تا به عنوان قدرت برتر پا به میدان نهد و کشور را از خطر فروپاشی نجات دهد.
اکنون دیگر اوضاع کشور شاهنشاهی ساسانی به جائی رسیده بود که آنچہ کہ پادشاهی یزدگرد سوم نامیده میشد قلمروش از عراق و خوزستان و همدان و آذربایجان فراتر نمی رفت. در عراق و خوزستان نیز سپاهیان مسیحی نافرمان شده بودند. در درون کشور از هر گوشه نی سپهداری سر برآورده بود و درصدد تشکیل سلطنت بود. سراسر کشور در آشوب بود جنگ داخلی سراسر کشور را در شرق و غرب و شمال و جنوب و مرکز فرا گرفته بود هر کدام از سپهداران محلی به سلطانی خود سر تبدیل شده و کشور پاره پاره شده بود خراسان و باختر و تخارستان و کابلستان و سیستان و سغد و خوارزم هر کدام در دست یک شاه خودسر بود، و سلطنت یزدگرد - که دولت رسمی بود و تیسپون را در اختیار داشت نه تنها دسترسی به نیروهای آن مناطق نداشت بلکہ سلطه اش - چنان که گفتیم از حد تیسپون تا موصل و همدان و خوزستان و آذربایجان فراتر نمی رفت.
در عراق و خوزستان نیز سپاهیان مسیحی که بومیان عراقی و خوزی بودند نافرمان
شده بودند.
چنین بود که شاهنشاهی ایران پس از خسرو پرویز در آستانه فروپاشی قرار گرفت؛ و ستیزه های رقابت آمیز اقتدارگرایان که در سراسر کشور جریان داشت به هیچ سپهداری فرصت نمی داد تا به عنوان قدرت برتر پا به میدان نهاده کشور را از خطر فروپاشی نجات
دهد.
در میان این رخدادها بود که پیامبر اسلام از آغاز سال هفتم هجری به بعد، در خلال
سه سال، بخش غربی عربستان که حجاز نامیده میشد و شامل سه منطقه يثرب و مکه و طائف بود را طی یک سلسله لشکر کشیهای هدفمند و مداوم به زیر پرچم واحدی درآورده حاکمیت مقتدری با مرکزیت مدینه تشکیل داد سپس در سال دهم هجری تلاش کرد که با یہ اطاعت کشاندن قبایل درون عربستان یک حاکمیت سراسری تشکیل دهد ولی عمرش وفا نکرد و در این گیرودار از دنیا رفت
پس از درگذشت او ابوبکر که خلیفه (یعنی جانشین او شده بود در سالهای یازدهم و دوازدهم هجری طی سلسله لشکر کشیهای خونبار بسیار خشونت آمیز

 

 کتاب فروپاشی شاهنشاهی ساسانی

 

 

دانلود کتاب فروپاشی شاهنشاهی ساسانی