دانلود کتاب سلیمان خان قانونی و شاه طهماسب اثر آلفرد لابی ار ترجمه ذبیح الله منصوریش
در زمانی که سرگذشت ما شروع زیباترین شهرجهان قسطنطنیه بود و آن شهر قلب امپراطوری عثمانی بشمار میآمد و در آن شهر عماراتی وجود داشت که مجموع آنها را سرای میخواندند و سرای قلب قسطنطنیه بود.
چون نه فقط سلیمان خان قانونی با حرم خود در آن سرای سکونت داشت بلکه سازمان های حکومتی که مجموع انها موسوم به دیوان بود در آن سرای کار میکرد.
بنابراین می توان گفت که سرای قلب امپراطوری عثمانی بود.
در ایام هفته نزدیک سرای غیر از سکنه آن و کسانی که با سرای کار داشتند مشاهده نمی شدند.
اما روز جمعه در پیرامون سرای و حیاط های آن جمعیتی انبوه بچشم میرسد چون در آن روز سلیمان خان قانونی امپراطور عثمانی برای نماز روز جمعه به مسجد ایاصوفیه میرفت و همه میخواستند اورا ببینند.
سرای دارای حیاط های متعدد بود و در روز جمعه بزرگانی که اجازه داشتند وارد سرای شوند در سه حیاط برای دیدن سلیمان خان قانونی قرار می گرفتند.
ایلچی ها که فرستادگان سلاطین جهان بودند در ح حیاط اول که بلافاصله از کوشک مخصوص سلیمان خان قرار داشت اورا میدیدند و سلیمان که سوار بر اسب از آن حیاط میگذشت عنان اسب را مقابل ایلخچی ها می کشید و با چند کلمه با انها خوش باش می گفت و بعد براه میافتاد و وارد حیاط دوم می شد.
در حیاط دوم سلاطینی که دست نشانده سلیمان خان یعنی خراج گزار او بودند یا نمایندگان انها حصور داشتند و چون اکثر انها دارای کیش اسلام بودند سلیمان خان چند لحظه مقابل انها متوقف میکرد و برای همه توفیق عبادت خداوند را می طلبید.
بعد عازم حیاط سوم میگردید.
برای خرید کتاب سلیمان خان قانونی و شاه طهماسب نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید . و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.
در آن حیاط بزرگانی حضور داشتند که همه از رجال داخلی عثمانی بودند و بایستی تا مسجد ایاصوفیه ملازم سلیمان خان بشوند و باتفاق وی از مسجد به سرای مراجعت نمایند و ناهار ان روز را در سرای بخورند.
در راس ان بزرگان وزیر اعظم بود که حتی وقتی در قفای سلیمان خان به مسجد ایاصوفیه میرفت دو نفر که چماق نقره در دست داشتند پیشاپیش وی حرکت میکردند.
وزیر اعظم از عمامه ای بشکل مخروط که برسر داشت و دو زنجیر طلا که مقابل عمامه بشکل دو قوس نصب کرده بودند شناخته می شد و غیر از وزیر اعظم هیچ یک از رجال کشور مجاز نبودند که عمامه ای بان شکل بر سر بگذارند.
وقتی عنوان وزیر اعظم بچشم یا بگوش میرسد خواننده یا شنونده انتظار دارد که از مرتبه وزرای دیگر هم اطلاع حاصل نمایند.
اما در عثمانی بسیار اتفاق میافتاد که پادشاه غیر از وزیر اعظم وزیری دیگر نداشت و وزیر اعظم برجسته ترین عضو دیوان بود و سلیمان خان در بین امرای کشور وزیر اعظم را از همه محترم تر می شمرد.
لیکن دو صاحب منصب دیگر در عثمانی بود که برتر از وزیر اعظم بشمار میامد و یا از حیث مرتبه با او برابری میکرد.
یکی قزلر آقا بمعنی تحت اللفظی یعنی فرمانده بانوان و او سیاه پوستی بود خواجه و بلند قامت که یک لباده بلند سبز می پوشید که دو استین ان تا نزدیک زمین میرسید و هرگز دست از استین بیرون نمی اورد و در فصل زمستان یک لباده پوستین از پوست خز یا سنجاب که بمقدار زیاد از روسه وارد می شد در برمیکرد.