دانلود کتاب سفرنامه پیترو دلاواله اثر پیترو دلاواله ترجمه شجاع الدین شفا

 

 

الان که مجالش بدست آمده تا بوسیله پیکی نامه هایم را به ایتالیا برسانم خواستم مطالبی پیرامونسفرم از بابل تا به اینجا باطلاعتان برسانم ولی چون وقت کم است سعی میکنم حتی المقدور باختصار برگزار کنم. همانطور که ضمن نامههای مورخ ۲۳ دسامبر و ۲ ژانویه از بغداد اطلاع دادم روز چهارم سالجاری (۱۹۱۷) از آن شهر بطریقی که بعداً توصیف خواهم کرد بیرون آمدم.

ایرانیها که در حال حاضر با تركها در جنگ هستند اندکی قبل از عید نوئل بحوالی بغداد یورش بردند و قصبة مندلی را ویران ساختند و پاشا برای جلوگیری از بروز خسارات بیشتر هفت الی هشت هزار نفر از سپاهیان خود را بمقابله با آنها فرستاد بمناسبت بروز جنگ در سرحدات عبور و مرور کاروان متوقف شد زیرا بازرگانان بخصوص مسلمانان ساکن بغداد جرأت نمیکردند خود را در خطر مواجهه با دشمن قرار دهند ، معذلك از لحاظ احتیاجی که بغداد به آذوقه ایران دارد با وجود همه خسارات وارده پاشا جاده ایران را به روی بازرگانان نیست و برعکس برای حفظ منفعت خود از گمرکات و استفاده محل کاروانها را تشویق کرد که به رفت و آمد خود ادامه دهند و به آنان از جانب خود همه گونه اطمینان و پشت گرمی داد . من که مشتاق ادامه مسافرت بودم و بعلاوه دلیلی نداشت از ایرانیان که دوستان ملت ما هستند هر اسی داشته باشم از فرصت استفاده کردم و با يك قاطر چی ایرانی که آن موقع در بغداد بود و میخواست به وطن خود مراجعت کند در این باره قرار گذاشتم .

این قاطر چی میخواست از پاشا دستخطی بگیرد تا به استناد آن بتواند با تفاق همراهان و با بار و متاع و کالاهای خود آزادانه عبور کند و بعلاوه یکی از چاوشهای پاشا نیز او را تا سرحد همراهی و در مقابل هرگونه حمله و یورشی که ممکن بود از جانب سربازان ایرانی بطور انفرادی یا دسته جمعی بكاروان صورت گیرد حفاظت کند.

وی بآسانی توانست آنچه را که مایل بود بدست آورد و من که باین ترتیب حتی از جانب تركها نیز میتوانستم در امان باشم خود را حاضر کردم به اتفاق چند نفر دیگر که تحت سرپرستی او بودند عازم این سفر شوم. تاریخ حرکت ٤ ژانویه تعیین شد. روز قبل یعنی سوم ژانویه که در نظر مسیحیان آن ناحیه که هنوز تقویم قدیمی را بدون توجه به تغییراتی که از طرف پاپ گرگور سیزدهم در آن داده شده است ملاک عمل قرار میدهند و تمام اعیاد را ده روز بعد از ما جشن میگیرند ( ٢٤ دسامبر و شب نوئل بود . بمناسبت این عید و مسافرت قریب الوقوع ما جمعی از اقوام و دوستان همسر من خانم معانی شب بخانه ما آمدند و تا دیر وقت در آنجا ماندند . این اشخاص طبق رسوم جاری خود در صحن خانه آتشی افروختند و دختران همانگونه که در رم نیز برای جشن سن پیر و سن پل مرسوم است از روی آن پریدند و شمع هایی را که در دست داشتند با آن روشن کردند .

این دختران شمعها را آنقدر در دست نگه میداشتند تا خسته شوند و سپس آنها را در شمعدان قرار می دادند و تمام شب را در کنار آن بسر میبردند و مواظب بودند تا خاموش نشوند زیرا بعقیده آنان اگر شمع دختری خاموش شود برای او پیش آمد بدی بروز خواهد کرد مثلا شوهر نصیب او نمیشود ، و از این گونه سخنان و تمام شب را بسرعت و بدون توقف راه پیمودیم . قاطرها و اسبهائی که در اختیار داشتیم بسیار رهوار و چالاك بودند و ما که بیم داشتیم بعلت بروز جنگ یا علت دیگری پاشا در تصمیم خود تجدید نظر کند و کسی را به تعقیب ما بفرستد و دستور مراجعت دهد در این راه پیمائی عجله میکردیم .

 

برای خرید کتاب سفرنامه پیترو دلاواله  نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

 

یکساعت از روز بر آمده به رودخانه ای رسیدیم که گمان میکنم قبلا بمناسبتی نام آنرا که دیاله است ذکر کرده باشم. این رودخانه به دجله میریزد و چون برای گذشتن از آن بیش از يك قایق در اختیار نداشتیم وقت ما تا ظهر تلف شد .

من تصور می کنم دیاله همان رودخانۀ گیندس" باشد که بگفته هرودوت یکی از اسبهای مقدس کورش موقع لشکر کشی او به بابل در آن غرق شد و در نتیجه او از روی خشم فرمان داد آنرا به سیصد و شصت شعبه کنند تا بتوان با پای پیاده از آن عبور کرد . وقتی از دیاله گذشتیم بدهکده ای رسیدیم که نام آن بهروز است و چون دیگر بعد کافی از شهر دور شده بودیم در آنجا بار افکندیم و بقیه روز را تا نیمه شب استراحت کردیم و سپس با همان عجله و سرعت پیش رفتیم .

سرزمینی که در آن راه پیمائی میکردیم مسطح و پر از گودالهای آب راکد بود و بغیر از آبادیهای کوچکی که در آنجا سکنه چندی زندگی میکردند بقیه اراضی بعلت اینکه در آنها کشت نکرده بودند بدل به صحرای لم یزرعی شده بود در حالی که بعلت وجود خار و علفهای هرزه گمان میرفت که در اصل این زمینها قابل کشت بوده است.

روز ششم نخست از دهی که تکیه نام داشت گذشتیم و بعد به ده دیگری رسیدیم که بعلت بزرگی بآن نام شهر داده بودند و شهروان نامیده میشد. در این شهر قوای ترك كه از بغداد خارج شده بود در روی چمنزاری خیمه و خرگاه بر پا کرده و بعلت اینکه نمیخواست به ایرانیان

 

 

دانلود کتاب سفرنامه پیترو دلاواله