دانلود کتاب ۲۷۵ روز بازرگان اثر مسعود بهنود

 

شاه در کاخ نیاوران بود اما شهرها به ویژه تهران - جلوه روزهای شاه کشی تاریخ را داشت. پیرها به یاد می آوردند حکایتهائی که از پدران خود شنیده بودند درباره خوف بی شبانی گله و بی شاهی مملکت درایت امین السلطان که وقتی تیر میرزا رضا کرمانی ناصرالدین شاه را به خاک انداخت جسد شاه را در کالسکه سلطنتی کشاند و عینکی به چشمان او زد و غلامی را در پشت او نشاند که دستهای جسد را تکان دهد تا مردم خیال کنند شاه زنده است.

او روزها، جنازه شاه را در گلخانه کاخ گلستان گذاشته بود و حتی به اهل حرم اذن دخول نمی داد و به همه می گفت قبله عالم کسالت دارند تا تلگرامی به تبریز فرستاد «چرا خون نگریم چرا خوش نخندم و به سفیران خارجی هم خبر داد. این تاریخ ایران است که همواره در آن مردم یکدیگر را از خلا قدرت ترسانده اند و همواره قدرت تراشیده در پشت در داشته اند تا مبادا گله بی راعی بماند. پرویز نیکخواه همین حکایت را خوانده بود که با پخش قسمت آخر سریال سلطان صاحبقران مخالفت کرده بود که شاه کشی به ملت می آموزد. آن بخش که ترور ناصرالدینشاه را نمایش میداد اما کسی با پخش آن قسمت که روایت رگ زدن امیرکبیر در حمام فین کاشان بود، مخالفتی نداشت.

و این بی تندیس رها شدن بی راعی و نگهبان بودن در تاریخ ایران چقدر ترساننده است. تا سالها مردم از درایت محمد علی فروغی (ذکاء الملک) می گفتند که در روز ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ ساعتی بعد از آن که استعفای رضاشاه را گرفت، فرزند او را به مجلس برد تا سوگند یاد کند و شاه شود مبادا شبی گله بی شاه بماند و مردم بفهمند که بدون چوپان هم میتوان زیست اما پائیز سال ۵۷ فصل غریبی بود. آقای م در میانه آن دریافت که تندیسها یکی یکی می شکند بی آنکه به جایش سفارشی داده شود. و این حادثه او را نمی ترساند. در حالی که کارتر و ونس در واشنگتن و سولیوان و هویزر در تهران از آن میترسیدند.

هزاران امریکایی که با عجله از ایران برده شدند میترسیدند بختیار پس از خارج شدن شاه از صحنه می کوشید تا بگوید من هستم نترسید ولی کسی صدای او را نمی شنید. هویزر هر روز میکوشید به سران ارتش بگوید بمانید تا دیگران نترسند، اما ژنرال های چهار ستاره بیشتر صلاح را در آن می دیدند که بگریزند.

آنها که به اطلاعات بیشتری داشتند میکوشیدند تا به ترس خود مبنای منطقی بدهند. آنها خطر هرج و دسترسی مرج، جنگ داخلی و خطر سرخ را پیش میکشیدند. همسایگی با شوروی که سالها در انتظار مانده است تا ایران بی سر شود و به قول خروشچف چون سببی گندیده از درخت بیفتد، دلیل یا بهانه ای بود که همواره مجسمه ای از قدرت بسازند و کسی از خود نمی پرسید این (چپ) ترسناک چه کسانی هستند.

شانمن نماینده یکی از آژانسهای حقوق بشر در تهران بعدها فاش کرد که خوف از چپ چند نظامی ملی گرا را واداشته تا در روزهای قبل از انقلاب در تدارک آن باشند که سناریوئی را به اجرا بگذارند اما واقعیت آن بود که تا چند روز پس از شکستن تندیس قدرت شاه، برژنف هم آن را باور نداشت رادیو مسکو هنوز تفسیرهایی از جانبداری از رژیم شاه را میخواند حزب توده خیلی دیر با تغییراتی در کادر رهبری خود و کنار گذاشتن اسکندری میانه رو و انتخاب کیانوری عمل گرا به دبیر اولی نسبت به حوادث ایران واکنش نشان داد اما هنوز آنها که خیاباً از سوی دادگاه های نظامی شاه محکوم به اعدام و حبس ابد شده بودند، جرأت و خیال بازگشت نداشتند.

دسته های چریکی که هزارها تن از آنها در زندانهای سراسر کشور بودند، آزاد می شدند، اما تا ماهها یکدیگر را پیدا نمیکردند اوایل بهمن، چندتایی از آنها که به تازگی دارای برنامه ای شده بودند، با طرحی به خیابان آمدند، ولی آنها سری نداشتند. رژیم شاه، در سال ۵۵ در قلع و قمع ،آخرین تمام این گروهها را بی سر کرده بود.

شاه که خود از جمله کسانی بود که عمری با ترس سرخ زیسته بود، پس از ترک تهران در مصاحبه ای در اسکندریه پیش بینی کرد که تا سه ماه دیگر شرایطی در ایران اتفاق افتد که مردم او را آرزو کنند. او به عنوان یک مآل اندیشی، وقتی رفتنش قطعی شد به تیمسار مقدم دستور داد تا اسناد و اطلاعات کامپیوتری مربوط شاه را شکست و سرانجام با خروج شاه از صحنه، از دید بسیاری گله بی شبان شد. بختیار مانده بود که شمشیر در هوا میکشید و مدام این و آن را از کرد تا می ترساند یعنی که نظامیان به اغوای قدرت خلا را پر خواهند کرد.

غافل از آن که مدتها بود شیر برقی ارتش در خیابانها آب شده بود و کسی که از قره باغی و ازهاری می ترسید و نه می توانست از آنها قدرتی ترساننده بسازد. هویزر، این را بزودی فهمید. وقتی شاه رفت، میدانهای شهر بی مجسمه بود و دفاتر ادارات بدون قاب بالای سر آقای م شبانه مجسمه های تمام و نیمه تمام خود را به خیابان ریخت و صبح مردمی که به تظاهرات میرفتند هر کدام یکی از آنها را پشت وانتی بستند و با آن را با چند موتور دور شهر میکشیدند اما داود مانده بود با انباری از تصاویر چاپ شده شاه که کم کم چون مواد غیر قانونی قاچاق نگهداشتن آنها برایش نگرانی آور می شد.

بزودی او بعضی از این تصاویر را خرد کرد و از آن برای پشت جلد کتابچه و قوطی ها بهره گرفت اما روز ۱۲ بهمن قدرت رها شده در دستهای لرزان هویزر و قره باغی و بختیار صاحبی یافت میلیونها تنی که از دو روز پیش فریاد میکشیدند هوای به حالت بختیار اگر امام فردا نباد و یا خطاب به مظهر قدرت دور از وطن می گفتند اخمینی ،خمینی قلب من باند فرودگاه تست بی آن که خود بدانند.

طرحهای هویزر و سولیوان را درهم میریختند روز پیش از آن دکتر بهشتی که با دیگر روحانیون در مسجد دانشگاه تهران متحصن شده بود در گفتگویی با حاضران :گفت و این که امریکائیان به نوفل لوشانو پیغام فرستاده اند که رهبر انقلاب چند هفته ای آمدن خود را عقب بیندازد، این که بختیار فرودگاه ها را بسته در حالی که نماینده سرفرماندهی تاتو در تهران است خود بزرگترین علت تصمیم گیری امام به بازگشت فوری به کشور است. لابد آنها به دلیلی میخواهند رهبر انقلاب را بیرون از ایران نگهدارند ما نیز برای همین اینجا گرد آمده ایم. بدون رهبر ماندن نهضت دیگر قابل تحمل نیست. و سرانجام چرخهای هواپیمای ارفرانس باند فرودگاه مهرآباد را لمس کرد.

برای خرید کتاب ۲۷۵ روز بازرگان نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

 

رهبر انقلاب که در پاریس هنگام سوار شدن بر هواپیما به آنها که داوطلب سفر شده بودند، به ویژه خارجیان توصیه کرده بود که از خطر راه بیندیشند و اگر ترس در دل دارند، در پاریس بمانند، در هواپیما در جواب قطب زاده که نقش مترجم و گزارشگر را برای تیم تلویزیونی یک شبکه آمریکائی بازی میکرد و پرسیده بود حالا که پس از ۱۵ سال به وطن باز میگردید، چه احساسی دارید، گفت هیچ وی در هواپیمایی که همه در آن ترسان و نگران بودند نماز خود را خواند و عبا بر سر کشید و خفت میلیونها نفری که تمام خیابانهای مسیر را پر کرده بودند، صندلی خالی مانده قدرت را به کسی تعارف کردند که آنها را تا همین جا رسانده بود. گروه گزارشگران مجله امریکا نایم که برای تدارک سومین شماره ویژه ایران در آن چند ماه به تهران آمده بودند هفته بعد در ابتدای گزارش خود نوشتند «روز اول فوریه مردی به تهران وارد شد که ۳ میلیون نفر در مراسم استقبالش، رژیم شاه را به پیروی از یک سنت ایرانی قربانی کردند.

او چون به بهشت زهرا (محل دفن کسانی که در راه انقلاب ضدشاه کشته شده بودند رسید دیگر نشانی از رژیم سلطنتی باقی نبود. در همانجا برای ارتش که تنها امید شاه و طرفدارانش محسوب می شد پیام فرستاد تا دیر نشده به مردم بپیوندند. به نظر میرسد این پیام دیگر امیدی برای طرفداران سلطنت باقی نگذاشته باشد. به راستی نیز در آن روز مردم ارتش را نشانه گرفته فریاد می زدند «فرمانده کل قوا خمینی / هوایی و دریایی و زمینی از این روز ده روزی آغاز شد که شمارش معکوس سقوط رسمی رژیم بود و گرنه از ۱۲ بهمن دیگر در ایران خلا قدرتی وجود نداشت.

پر شدن بلافاصله خلا قدرت در ایران چنان به سرعت اتفاق افتاد که بیشتر رهبران جهان وزارت خارجه و سازمانهای اطلاعاتی خود را به باد ناسزا گرفتند که چرا حادثه ای به این بزرگی را قبلاً پیش بینی نکرده بودند. برژنف فرمان داد تا رادیو مسکو و دیگر برنامه های فارسی رادیوئی که در اردوگاه شوروی قرار داشتند به تجلیل از انقلاب ایران بپردازند، او خوشحال بود از این که یکی از محکم ترین دژهای دیده بانی امریکا در کنار مرزهایش فرو ریخت حالا می توانست به طرح سوسلف در مورد افغانستان پاسخ مثبت دهد. چین که رهبرش در روز ۱۷ شهریور آخرین میهمان خارجی شاه بود به تغییر فضا در ایران و بازگشتن

 

 

 

 

دانلود کتاب ۲۷۵ روز بازرگان