دانلود کتاب آقا مهدی اثر منوچهر مطیعی

 من در میان نویسندگان ایرانی که رمانهای تاریخی می نویسند و جز طبقه روشنفکر و یا آوانگارد نیستند منوچهر مطیعی را خیلی دوست میدارم از رمان آقا حشمت تا داستان هایی که در پاورقی نشریات ادواری پیش از انقلاب چاپ میشد از ترجمه کتاب خواندنی دکامرون و رمانهای تاریخی عاشقانه اش شیرین بانو یا مجموعه داستانش چون میراث

اما نسبت به دو رمانش خیلی بیشتر هیجان دارم که یکی آن را نام بردم آقا حشمت و دیگری آقا مهدی است.امروز که یکروز مانده به سال جدید هزار و چهار و صد و شروع بهار و سالی جدید وقتی چند جمله نخست رمان آقا مهدی را خواندم انگار شرح حال امروز ما بود پس دوست دارم بجای معرفی و شرح موضوع چند خط نخست را شرح دهم که شما هم چون این حقیر جذب این اثر شده و به سمت خواندنش بروید.

 آنروز مهدی خیلی دیر از خواب بیدار شد زیرا نمیخواست برای کار از خانه بیرون برود. او از چند ماه قبل بیکار شده بود.
فعالیتهای ساختمانی از رونق افتاده و شاید بطور کلی راکئد شده بود.اساس مالکیت متزلزل شده و کسی خود را صاحب چیزی نمیدانست تا برای بهبود و آبادانی آن بکوشد. مهدی سنگتراش قابلی بود ولی چون هیچ ساختمانی ایجاد نمیشد کسی بسراغ او نمیامد تا مثلا صد متر سنگ برای نمای خانه ای بتراشد.
بیکاری بد جوری روی او و خانواده اش اثر گذاشته بود. ساعت نه و نیم بود که از خواب بیدار شد.
دست و روی خود را شست و با اندکی نان خشک کپک زده و یک حبه خرما چای و صبحانه اش را خورد.
همسرش داشت مقداری توت خشک را در کیسه کتانی میریخت.آنها خیچ سالی توت درخت خانه خودشان را جمع نمیکردند اما آنسال توت را چیدند و در آفتاب خشک کردند که اگر باز هم قند نیافتند با توت خشک چای بنوشند.
همین که مهدی در آستانه در اطاق ظاهر گردید زن سر برداشت و گفت:
آقا مهدی امروز دیگه یک فکری بکن بچه ها که زبون نمیفهمند وقتی ظهر بشه ناهار میخوان .
شبم که نمیشه سر بی شام زمین گذاشت.
مهدی انقدر وعده داده و عمل نکرده بود که دیگر روی سخن گفتن نداشت از کجا میتوان نان تهیه کند.دکانهای نانوائی یا بخاطر نبودن آرد تعطیل شده اند و یا آنقدر شلوغند که باید از صبح زود تا پاسی از شب گذشته انتظار کشید تازه اگر وسط روز آرد تمام نشود یک نان گرفت.

 

برای خرید کتاب آقا مهدی اثر منوچهر مطیعی نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

 

 

 

 

 

دانلود کتاب آقا مهدی