معرفی داستان کوتاه
عاقل بودن و فهمیدن بزرگترین عذاب این دنیاست.عذابی که شابد برای تحملش باید دیوانه بود.
محمد علی جمال زاده، بنیانگذار داستان نویسی جدید به ویژه داستان کوتاه در ایران است.او را آغازگر سبک ریالیسم نگاری نیز می دانند. جمالزاده با دو نویسنده شهیر دیگر یعنی صادق هدایت و بزرگ علوی هم دوره بود. فعالیت های این سه نفر بود که داستان نویسی ایران را وارد مرحله جدیدی کرد. جمالزاده نخستین مجموعه داستان های کوتاه ایرانی در سال 1300 به نام یکی بود یکی نبود را نوشت. از او کتابها و داستانهای بسیاری به جا مانده است. داستانهای جمالزاده ساده، طنزآمیز و آکنده از ضربالمثلها و اصطلاحات عامیانه است و در بطن همه آنها انتقاد ولو به شکلی پنهان دیده می شود.
نثر معروف جمالزاده در این کتاب جذاب و دوست داشتنی است.در کنار داستانی ساده همراه با لحن روایی عامیانه و طنز دارالمجانین کتابی دوست داشتنی برای مطالعه می شود. داستان درباره پسری است که پس از مرگ پدر و مادرش به خانه عموی خود میرود و درگیر ماجراهایی ناخواسته میشود. در این میان او دوستانی دارد که راه آینده او را رقم میزنند. کسانی چون رحیم که دوست صمیمی اوست و با نبوغی خاص به ریاضیات نگاه میکند. نگاه او ورای اعداد و به مفهوم آنهاست. مفهومی که در ابتدا بسیار پیش پا افتاده و ساده مینماید در میان بحث های این دو کم کم نمایان میشود. این بحث ها و در کنار آنان اعداد درگیری بزرگی در ذهن رحیم ایجاد میکنند و او را از مرز جنون می گذرانند. در کنار آن نیز شخصی دیگر به نام همایون وجود دارد که او نیز به شکلی عجیب عاشق دریاست حال آنکه در جایی بسیار دور به دریا زندگی میکند ولی با شکلی خاص این عشق را در خود زنده نگاه میدارد. شاید این دو نفر را بتوان تجسم انسانی هرکدام از خواسته های شخصی و ذهنی راوی داستان دانست. جایی که او در مفهوم توحید و دنیای انسانها گرفتار آمده و هرکدام از آنها او را زمانی به سوی خود میکشند. هر چند که این افکار و اوهام مجسم، راه به جایی نمی برند و هر دو نافرجام میمانند. ولی بخش مهم و شاید پربحث ترین بخش این کتاب در دارالمجانین شکل میگیرد. جایی که او با شخصی به ظاهر دیوانه به نام هدایتعلی آشنا می شود. شخصی که بر خلاف نظر باقی، به چشم او انسانی فرزانه و باهوش می آید ولی بنا به نپذیرفته شدن از طرف جامعه به جنون متهم شده و به راهش به دارالمجانین افتاده است. او ملقب به بوف کور است. انتخاب نام هدایتعلی نیز این فرضیه را تقویت میکند که شاید او شخصیت هدایتعلی را از نویسنده و دوست هم عصر خود صادق هدایت به امانت گرفته است. هرچند که این فرضیه را به فرض صحت(که البته برای پذیرش آن دلایلی بسیار بیشتری به نسبت نپذیرفتن آن وجود دارد) آن، میتوانیم دارای نکاتی مثبت و منفی درباره هدایت بدانیم. هدایت در دوره نگارش این کتاب ممنوع القلم شده بود و شاید بتوان آن را ادای دینی به یک دوست و یا یک اندیشه روشنفکرانه دانست. هرچند که هدایت این داستان نیز به مانند همزاد واقعی آن سرنوشت خوشی ندارد. بیان شرایط هدایت و نحوه زندگی او و دیدگاهش نسبت به دنیا به شکلی جذاب در میان گفتگوهای این دو آمده است. به عنوان مثال:
جنون هم مثل عقل خداداد است، ولی از همان ساعتی كه انسان از محیط عقل گذشت و قدم به ملك دیوانگی نهاد...از قیود فكر و ترس و تدبیر و وسوسه و استدلال و اوهام، كه مانند تار عنکبوت به دست و پای ما آدمهای عاقل پیچیده...آزاد میشود...و به هرجایی كه قصد كرده میرسد.
همین نکات کوچک و اشارات ریز و درشت این کتاب است که اگر بتوان آن ها را از ورای سطور آن دید، موجب لذت بردن خواننده می شود. بهتر میدانم این معرفی را با شعری از مولوی که هدایتعلی خان در یکی از گفتگوهایش به کار می برد به پایان برسانم. جایی که جدال دایمی عقل و جنون آشکارا بیان شده است. ولی به راستی آنجا که عقل ناتوان از پاسخ است چه چیزی جز جنون امکان تحمل را به انسان میدهد؟
آزمودم عقل دوراندیش را بعد از این دیوانه سازم خویشرا
قطره قطره ذوب شدن
پیش از این در معرفی سایر کتاب ها درباره عباس معروفی و سبک نگارش کارهایش توضیح دادیم. ولی نکته ای که در مورد کتاب حاضر لازم به ذکر است، این است که ذوب شده در سال 1362 نگاشته شده ولی در سال 1388 به چاپ رسیده است. نکته ای که اگر آن را به تازگی خوانده باشید و یا قصد خواندن آن را دارید باید به یاد داشته باشید. مسیله ای که بر موضوع کتاب هم سایه افکنده است.سبک نگارش و فضای تصویر شده آن را از سایر کتاب های هم عصر خود مجزا میکند و در واقع آغاز راه نویسنده ای بزرگ را نشان میدهد. معروفی در اینباره میگوید: من نمیدانم که باید خوشحال باشم یا غمگین که نخستین رمان من بیست و شش سال دیر به دست خوانندگانش می رسد.جوان بیست و شش ساله ای که همسن و سالهاش را نمی شناسد و نمیداند کجا بایستد : کنار متولدین پاییز 62 و یا پاییز 88؟
وودی آلن، فیلمساز، بازیگر، کمدین، نویسنده و موسیقی دان آمریکایی را میتوان افسانه ای زنده دانست. افسانه ای که در عرصه هنر از خود ساخته است را میتوان در نامزدی بی همتای او در اسکار دید. او 16 بار نامزد اسکار شده که در میان آنها بهترین کارگردانی و نیز بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی به چشم میخورد. آغاز فعالیت هنری آلن به عنوان طنزپرداز و سپس کمدین بوده و همین امر سایه رد پای طنز را در اغلب آثار وی به جا گذاشته است. وی جز کارگردانان مولف و صاحب سبک هالیوود است که در آثارش با نگاهی طنز به مسایل فردی و اجتماعی انسانها نگاه میکند.
داستانی نمادین و تلخ
صادق هدایت نامی است آشنا برای تمامی علاقهمندان به کتاب و ادبیات فارسی و چندان درباره اش سخن گفته شده که نیازی به توضیح زیادی درباره او نیست. تنها اینکه هدایت به واسظه نگارش داستانها و کتابهایش، به گفته بسیاری پیشگام داستان نویسی معاصر ایران است. هرچند که از تاثیر وی از نویسندگان بزرگی که ترجمه بسیاری از آثار آنها را نیز هدایت به عهده داشته نمیتوات چشم پوشی کرد. بزرگانی چون ژان پل سارتر، فرانتس کافکا و آنتوان چخوف. این تاثیر چه به لحاظ مضمون و چه به لحاظ سبک نگارش در آثار هدایت مشهود است و اغلب، پایان های تلخ و دور از انتظار و یا نمادهای فراوان مورد استفاده او نیز گویای همین نتیجه است. هرچند که نوشته های او با تکیه بر هوش و ذوقش چندان تاثیرگذارند که برخی از آثار او بر جریانات روشنفکری زمان موثر بودند و او را در نظر مردم به نویسنده ای متفکر بدل کرد. چیزی که علاوه بر شهرت، ممنوعیت نگارش را نیز برایش به ارمغان آورد.